 |
« ويليام مورگان شوستر» امريکايی کارشناس امور مالی به دعوت مجلس دوم شورای ملی و دولت ايران به منظور اصلاح امور مالی استخدام شد و در 12 جمادی الاولی 1329 وارد ايران شد. دولتهای انگليس و روسيه از اين امر خشنود نبودند زيرا به هيچ وجه حاضر نبودند اتباع کشور ديگری در ايران آن هم در منصبی مهم مشغول بکار شود و زمينه ورود قدرت و رقيب جديدی در ايران که شمالش متعلق به روسيه و جنوبش متعلق به انگليس بود ، فراهم گردد. پس به دنبال بهانه ای بودند تا اسباب اخراج شوستر را از ايران بوجود آورند. مجلس اختيارات زيادی به شوستر داد. وی برای سامان دادن اوضاع مالی و جلوگيری از حيف و ميل اقدام به تاسيس خزانه داری کل کرد. در نتيجه دست خوانين بختياری و سپهدار که در کابينه قبلی به منابع مالی راحت دسترسی داشتند ، در حيف و ميل اموال کوتاه شد.
پس از مدتی « مورگان شوستر» به ژاندارمها دستور داد تا اموال شجاع السلطنه برادر شاه مخلوع ( که برضد مشروطه دست به آشوب زده بود) را به دليل عدم پرداخت مالياتهاي معوقه ، توقيف و مصادره كنند . از طرفي « لكوفر» را بعنوان بازرس مالي خزانه داري به تبريز اعزام نمود. دولت روسيه به شدت مخالفت كرد زيرا شجاع السلطنه را از اتباع خود مي دانست و اعزام مامور به تبريز كه جزو منطقه ي نفوذ وی بود را مغاير با منافع خود مي دانستند. لذا با هماهنگی انگليس به دولت ايران اولتيماتوم داد. در اين اوضاع ناصرالملک نا يب السلطنه و سپهدار رييس الوزرا بودند. با افزايش بدبينی مجلس به سپهدار ، صمصام السلطنه رييس الوزراء شد. مجلس بشدت از برنامه های شوستر حمايت می کرد و در مقابل اولتيماتوم روسيه ايستادگی نمود. با وخيم تر شدن اوضاع و به دنبال تهديدات روسيه ، صمصام دستور مي دهد ژاندارمها از باغ شجاع السلطنه خارج شوند و وزير امور خارجه از دولت روسيه رسماً عذر خواهي كند. در عوض انتظار مي رفت كه دولت روسيه قواي نظامي خود را از ايران خارج نمايد. اما دولت روسيه اولتيماتوم جديدي صادر مي كند كه شوستر ظرف 48 ساعت از ايران خارج شود و بدون موافقت دو دولت روسيه و انگليس هيچ گونه قراردادي با مستشار خارجي منعقد نگردد و دولت ايران غرامت لشگرگشي روسيه به ايران را پرداخت كند. بر خلاف ميل نايب السلطنه و كابينه ، اکثريت مردم و مجلس با اولتيماتوم روسيه مخالفت كردند. دخالت و فشار دولت روسيه به حدی بالا گرفت که علمای نجف و در راس آنها آخوند خراسانی با اعلام حکم جهاد به همراه عشاير عراق عازم ايران شد. اما به ايران نرسيدند زيرا آخوند خراسانی در ابتدای راه دارفانی را وداع گفت و برخی معتقدند وی را مسموم و به شهادت رساندند. در همين ايام سردار اسعد از سفر اروپا مراجعت می کند و معتقد بود بايد اولتيماتوم روسيه را قبول کرد. ورود سرداراسعد به تهران کفه ترازوی نايب السلطنه و هيات وزرا را که طرفدار قبول التيماتوم بودند در مقابل ملت و مجلس سنگين نمود. با افزايش فشار روسيه ، در 26 ذی الحجه 1329 دولت به مجلس پيشنهاد داد:
1- مجلس شورای ملی به دولت اختيار دهد که مساله اختلاف با روسيه را به هر نحو که برای آنها پيشرفت می کند و مقتضای مملکت می دانند ، تمام کنند.
2- مجلس شورای ملی کميسيونی تعيين نمايند که آن کمسيون با هيات وزيران دارای اختيارات لازم باشد.
مواد پيشنهادی اين كميسيون مورد قبول مجلس واقع گردید. مجلس يك كميته ي پنج نفري متشکل از: شيخ ابراهيم رنجانی ، سعيدالاطباء ، سيد حسن مدرس ، فهيم الملک و سردار اسعد به عنوان رییس کمیته ، انتخاب كرد تا زير نظر نايب السلطنه و با هماهنگی دولت با روسها وارد مذاكره شود. سيد حسن مدرس مخالف پذيرش اولتيماتوم و چهار نفر ديگر موافق آن بودند و چانه زنی ها و گفتگو ها راه به جایی نبرد .
سردار اسعد اگر چه ابتدا با عزل شوستر مخالف بود ولی بعداً با اشاره انگليسی ها و به دليل بی توجهی شوستر به زياده خواهی خوانين بختياری تلاش فراوان کرد تا خواسته دولت روسيه تامين گردد. «بارکلی» وزير مختار انگليس در تهران طی گزارشی به « گری » وزير خارجه كشورش نوشت: « طبق روايت يفرم خان ، سردار اسعد تپانچه خود را روی شقيقه نايب السلطنه( ناصرالملک) گذاشت و او را مجبور کرد اولتيماتوم روسها را بپذيرد»(امیری ، 1385 : 195) بختياری ها در جريان اولتيماتوم روسيه با نشان دادن چراغ سبز به روسها تلاش کردند از اين اوضاع به نفع خود و کسب قدرت و موقعيت بهتری استفاده کنند ولی سوءظن روسها تلاش آنها را ناکام گذاشت.
پس از چندی یفرم خان نيز طرفدار پذيرش اولتيماتوم گرديد و سرانجام ناصرالملك نايب السلطنه و صمصام السلطنه رييس الوزرا با حمايت ژاندارم و سواران بختياري مجلس را منحل و وكلا را متفرق كرد و اولتيماتوم روسها را پذيرفتند. به قول سيد حسن مدرس « مجلس جوان مرگ شد ». پذیرش اولتیماتوم روسیه یکی از نکات منفی در عملکرد دوران نخست وزیری صمصام السلطنه است. وی تا ژانويه 1913 در سمت نخست وزيري باقي ماند اگرچه قدرت واقعي در دست سردار اسعد بود.
« فخرایی» در باره پذیرش اولتیماتوم می نویسد: « در مجلس کمیته ای برای بررسی این امر با شرکت نمایندگان سه حزب اعتدال ، دموکرات ، داشناک تشکیل یافت... کمیته رای به عدم قبول التیماتوم و لزوم پایداری در مقابل زور داد. قشون روس از قزوین به حرکت در آمد ، دولت ایران از دولت انگلیس استمداد کرد. وزیر خارجه انگلیس جواب داد هیچ کمکی به ایران نمی تواند بکند و دولت ایران ناگزیر است اولتیماتوم روسها را بپذیرد. پذیرفتن اولتیماتوم با وجود رد شدنش از طرف مجلس ، افتضاح آوربود. سرانجام گره کور را به این طریق گشودند که یا از مجلس اختیار تام گرفته بعد از اخذ اختیار ، اولتیماتوم روسها را بپذیرند و یا با استعفای چند تن از وکلا ، مجلس را عملاً تعطیل کنند و با تعطیل مجلس البته اختیار به دست دولت می افتاد. مجلس اختیار نداد و نمایندگان هم استعفا نکردند، دولت هم حق انحلال مجلس را نداشت. در این وقت حیله ای شرعی به یاد سردمداران سیاست افتاد و آن این بود که گفتند چون دوره مجلس دو سال است و پیش از ظهور این وقایع دوره دوم تقنینیه پایان یافته و این دو ماه که زاید بر دو سال است تمدید کرده اند ، قانونی نیست ، بنابراین مجلس شورای ملی اصولاً منحل و کان لم یکن است» به دنبال آن نیروهای نظامی به تارو مار نمایندگان پرداختند و مجلس را تعطیل کردند حکومت نظامی اعلام گردید ، برخی روزنامه ها تعطیل شدند.
اين موضوع نيز باعث افزايش بدبيني مشروطه خواهان و مردم به خوانين بختياری گشت و ميان خوانين بختياري و آزاديخواهان كه ضرغام السلطنه عموزاده اش نيز به آنان گرايش داشت ، فاصله و اختلاف بيشتری ايجادکرد. با انحلال مجلس ، مطابق قانون دولت وظیفه داشت ، انتخابات مجلس را برگزار و مجلس شورای ملی را تشکیل دهد. اما بنابه دلایلی ، صمصام تعلل زیادی به خرج داد. « ابراهیم صفایی» در این باره می نویسد: « سردار اسعد با آنکه تمام قدرت حکومت را در اختیار داشت ، برای گشودن مجلس سوم اقدامی نکرد زیرا مجلس مخل قدرت و حکومت و سیاست خارجی آنها بود»
بعد از آن عاملی که باعث تضعیف بختیاری ها گردید جنگ بین سواران بختیاری و نیروی ژاندارمری بود. نیروی ژاندارمری با حمایت انگلیسی ها تاسیس گردید تا بتواند از طریق این نیرو با نیروی قزاق مقابله کند. در دوره نخست وزیری صمصام این طرح پیگیری شد. اما بی نظمی برخی از سواران بختیاری باعث جنگ بین بختیاری ها و نیروی ژاندارمری شد. چند نفر از نیروهای ژاندارمری کشته شدند. به دليل آن با اعتراض و فشار شدید سفارت انگليس تعداد زيادي از سواران بختياري نيز از تهران خارج و به مناطق بختياري مراجعت كردند. با نظر انگلیسی ها 300 سوار در تهران باقی ماند.سردار ظفر عامل این مساله را « قوام السلطنه » معرفی می کند.
برگرفته از کتاب سردار اسعد بختیاری
سایت فرهنگی و پژوهشی آزاد مردان بختیاری