بازخوانی استراتژی دولت اصلاحات در پرونده هستهاي ايران
20 خرداد 1392 |
اگرچه فعاليت هستهاي ايران در سال 1346 با خريد يک رآکتور پنج مگاواتي آب سبک از آمريکا آغاز شد و با انعقاد قرارداد ساخت نيروگاه بوشهر با شرکت آلماني «کرافت ورک يونيون» ابعاد گستردهتري يافت، اما پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي ايران روند ديگري به خود گرفت.
به گزارش سرویس سیاسی جهان؛ شرکتهاي آلماني (زيمنس)، آمريکايي و فرانسوي در نيروگاه بوشهر در پاسخ به پيروزي انقلاب مردم ايران فعاليت خود را متوقف کردند. پس از آن روسيه در ديماه 1373 وارد فرايند تکميلي اين نيروگاه ميشود. اما در دوران اصلاحات است که روند اين پروژه دچار تلاطم ميشود.
منتقدان، پرونده هستهاي دولت خاتمي را جزو يکي از سرفصلهاي مهم وادادگي اين دولت در مقابل غرب ميدانند. در اين دوران مجبور شديم به اسم اعتمادسازي کليه فعاليتهاي غنيسازي را متوقف کنيم و منتظر توافق با غرب بمانيم. علل آغاز پروندهسازي از سوي کشورهاي غربي اين بود که نميخواستند ايران بدون غرب به فناوري هستهاي دست پيدا کند؛ بنابراين از اين زمان ناقوس دکترين برچيدن به صدا در ميآيد. منافقين اولين ابزار غرب براي توقف فعاليتهاي هستهاي کشورمان بودند. سرويسها و ماهوارههاي جاسوسي غرب، اطلاعاتي را در اختيار منافقين قرار دادند که نشان ميداد فعاليتهاي هستهاي ايران در چه مناطقي متمرکز است.
23 مرداد 1381«عليرضا جعفرزاده»، سخنگوي گروهک منافقين، طي کنفرانسي مطبوعاتي در هتل ويلارد واشنگتن ادعاي فعايتهاي مخفيانه اتمي جمهوري اسلامي ايران را در سه مجتمع «اصفهان»، «نطنز» و «اراک» مطرح کرد. حدود چهار ماه بعد در 21 آذر شبکه جهاني CNN گزارشي را بر مبناي بررسي مؤسسه «علم و امنيت بينالمللي در آمريکا» روي آنتن برد که با تصاوير ماهوارهاي اين سه سايت مستند شده بود. در اظهارات سخنگوي منافقين و همچنين شبکه CNN ادعا شد فعاليتهاي هستهاي ايران با گرايش نظامي و با هدف پنهاني دستيابي به بمب اتمي دنبال ميشود.
آيتالله هاشمي رفسنجاني ضمن يادآوري فعاليتهاي هستهاي ايران به دور از تبليغات و فضاسازي در دوران رياستجمهوري خود گفت: «شروع اين رويه تبليغاتي در زمان دولت خاتمي بود که براساس يک اشتباه سياسي که افراطيهاي همان جريان باعث شده بودند، ميخواستند تبليغ کنند که سروصداها از همان زمان بلند شد؛ درصورتيکه ما در دولت اين کارها را با آرامش خبري انجام ميداديم».
نخستين اتهام غرب به ايران، عدم شفافيت در برنامههاي هستهاي بود. خاتمي تصميم گرفت براي پاسخ به اين ادعا سياست آشکارسازي را دنبال کند. اين سياست در شرايطي اتخاذ شد که آمريکا پس از جريان 11 سپتامبر، ماشين جنگي خود را بهسمت خاورميانه ميراند. لحن تهديدآميز آمريکا عليه ايران، دولت وقت ايران را به وحشت انداخته بود.
پس از آن «محمد البرادعي» مدير کل آژانس براي بازديد از تأسيسات هستهاي ايران وارد تهران شد و از ايران خواست تا پروتکل اختياري 2+93 را امضا کند. دولت خاتمي بر مبناي استراتژي اعتمادسازي، طي نامهاي رسمي براي مذاکره با آژانس پيرامون پروتکل الحاقي اعلام آمادگي کرد. بهرغم اعلام آمادگي ايران براي همکاري، کشورهاي اروپايي اواخر شهريور 82 پيشنويس نخستين قطعنامه عليه ايران را در اختيار 35 عضو شوراي حکام قرار دادند که درنهايت به تصويب رسيد.
توافقنامه سعدآباد
توافقنامه سعدآباد در سال 1382 به امضا رسيد و به موجب آن از تأسيسات اتمي ايران بازرسيهاي گستردهاي به عمل آمد و فعاليتهاي مرتبط با غنيسازي اورانيوم نيز متوقف شد.
دومينيک دو ويلپن، جک استراو و يوشکا فيشر، وزراي خارجه سه کشور اروپايي فرانسه،
ما بدون معطلي خواهان رفتن به فرودگاه و بازگشت به کشورهاي خود هستيم. اين گفتههاي ما منجر به قطع جلسه شد. ايرانيها با دستپاچگي شروع به تلفن زدن کردند و بالاخره در اين مورد هم به توافق رسيديم
انگليس و آلمان، بههمراه خاوير سولانا، دبير سياست خارجي اتحاديه اروپا، براي انجام مذاکرات هستهاي با «حسن روحاني» و ديدار با «سيد محمد خاتمي»، وارد کاخ سعدآباد شدند. گروهي از دانشجويان بسيجي دانشگاههاي تهران در اطراف کاخ جمع شده بودند و با محاصره آن، عليه «زورگويي» غربيها در قبال حق بهرسميتشناختهشده کشورمان شعار ميدادند. در حين مذاکرات يوشکا فيشر، وزير خارجه وقت آلمان، روي ميز زد و گفت: «ما به توافقي نميرسيم!» رفتار بيادبانه غربيها، ترس بيشتري را در تيم مذاکرهکننده خاتمي بهوجودآورد.
يوشکا فيشر درباره مذاکرات، خود و دو وزير اروپايي ديگر با مقامات وقت ايراني مينويسد: «در گفتوگوهاي اوليه و مقدماتي ما سه وزير خارجه کشورهاي اروپايي و نماينده ايران، همواره تأکيد ميکرديم که بدون توقف فعاليتهاي اتمي ايران توافقي بين ما حاصل نخواهد شد. ايرانيها حاضر به تعليق فعاليت نبودند. گفتوگوهاي ما به نقطهاي رسيد که ما به ايرانيها گفتيم بدون قبول توقف فعاليتهاي اتمي راهحل مناسبي حاصل نخواهد شد و ما بدون معطلي خواهان رفتن به فرودگاه و بازگشت به کشورهاي خود هستيم. اين گفتههاي ما منجر به قطع جلسه شد. ايرانيها با دستپاچگي شروع به تلفن زدن کردند و بالاخره در اين مورد هم به توافق رسيديم».
آنچه از مذاکرات انفعالي سعدآباد بهدست آمد صدور موافقتنامه مشترک ميان سه کشور اروپايي و ايران با محتواي کمسابقهاي بود. در اين ميان شايد مهمترين بخش موافقتنامه مربوط به امضاي پروتکل الحاقي با هدف اعتمادسازي بود: «به منظور اعتماد بيشتر، ايران بهطور داوطلبانه تصميم گرفته است که برنامه تعليق خود را ادامه و توسعه داده تا شامل تمام فعاليتهاي مربوط به غنيسازي و بازفرآوري و کليه آزمايشها يا توليد در هر تأسيسات تبديل اورانيوم شود. آژانس از اين تعليق مطلع خواهد شد و از آن دعوت خواهد شد که بر آن نظارت و آن را تأييد کند.» در شرايطي که طبق قانون اساسي جمهوري اسلامي، امضاي اسنادي چون پروتکل الحاقي از سوي دولت بايد با موافقت مجلس صورت بگيرد، دولت خاتمي بدون تصويب مجلس شوراي اسلامي پاي پروتکل الحاقي را امضا کرد و فعاليتهاي هستهاي کشور را نيز به حال تعليق در آورد.
حسين موسويان، مسئول پرونده هستهاي در زمان خاتمي، از کلاهي که بر سر دولت رفت ميگويد: «البرادعي ابتدا گفت منظور از تعليق اين است که فقط مواد به سانتريفيوژها وارد نشود و بعد از امضاي توافقنامه از آژانس درخواست کرديم که اين تعريف از تعليق را بهصورت کتبي اعلام کنيد. اينجا بود که البرادعي تعريف فوقالعاده گستردهاي از تعليق را بيان کرد. جالب اينجاست که خاتمي اين اشتباه را امري خلاف اخلاق از البرادعي ياد ميکند.
توني بلر نخستوزير وقت انگلستان پس از تعليق فعاليتهاي غنيسازي اورانيوم در ايران و در سال 2004 در يک جلسه خصوصي و در يک مهماني که به افتخار او برگزار شده بود اعلام کرد «ميوه عراق را از دستان "حسن روحاني" -دبير وقت شوراي عالي امنيت ملي ايران بهدست آورده است».
توني بلر در جلسه خصوصي اعلام کرده بود که دست ايرانيها همواره در مذاکرات هستهاي خود از پيش باز است و عملا مذاکرهکنندگان اروپايي هيچگونه نگراني و دغدغهاي از روند مذاکرات هستهاي با طرف ايراني ندارند و متوني که قبل از جلساتشان در مورد موارد مطرحشده در مذاکرات تهيه ميگردد، بدون کم و کاست به تأييد و تصويب طرفهاي ايراني ميرسد!
در بهمنماه سال1382 مردم ايران به پاي صندوقهاي رأي رفتند و نمايندگان انقلابي را به مجلس هفتم فرستادند. نمايندگان مردم پايداري در مقابل زيادهخواهي غرب را خواستار شدند. در اين شرايط تيم مذاکرهکننده خاتمي که هنوز مرعوب تهديدات غرب بود به بروکسل رفت.
توافقنامه بروکسل
چهار ماه پس از توافقنامه سعادت آباد، شاهد توافق ديگري در بروکسل بين ايران و سه کشور اروپايي بوديم. اين موافقتنامه که بهمنماه 1382 منعقد شد به «توافقنامه بروکسل» شهرت يافت. براساس اين موافقتنامه ايران بايد بر اساس پروتکل الحاقي اظهارنامهاي به آژانس درباره فعاليتهاي خود ارائه ميکرد تا مورد راستيآزمايي آژانس قرار گيرد که
طبق قانون اساسي جمهوري اسلامي، امضاي اسنادي چون پروتکل الحاقي از سوي دولت بايد با موافقت مجلس صورت بگيرد، دولت خاتمي بدون تصويب مجلس شوراي اسلامي پاي پروتکل الحاقي را امضا کرد
اين اقدام به معناي حلقه تکميلي نظارت کامل بر فعاليتها و اقدامات گذشته و حال و برنامههاي آينده ايران بود که فراتر از الزامات حقوقي موجود ايران صورت ميگرفت. بر اين اساس، دولت اصلاحات يک سند 1033 صفحهاي که در آن تمام جزئيات مربوط به فعاليتهاي هستهاي ايران از پيش از انقلاب تا روز تسليم اظهارنامه آمده بود، تقديم آژانس کرد؛ اقدامي که در طول تاريخ رابطه کشورهاي متعهد با آژانس سابقه نداشت. با توجه به سيطره کشورهاي غربي بر آژانس، طبيعي بود که اين اسناد سر از سرويسهاي جاسوسي آمريکا و صهيونيستي در آورد و اينگونه نيز شد. علاوهبر ارائه اين اظهارنامه، در اين مقطع تعليق، مونتاژ و آزمايش سانتريفيوژها، ساخت داخلي قطعات سانتريفيوژ و اعمال تعليق فعاليتهاي غنيسازي نسبت به همه تأسيسات موجود در ايران به تعليق غنيسازي و بازفرآوري اورانيوم افزوده شد.
نتيجه سياست اعتمادسازي چيزي جز تصويب قطعنامه شوراي حکام در اجلاس خرداد 83 عليه ايران نبود. کشورهاي غربي و آمريکا، حتي در دو اجلاس بعدي شوراي حکام در سپتامبر و نوامبر سال 2004 نيز عليه ايران قطعنامه صادر کرند.
توافقنامه پاريس
بهرغم توافق سعدآباد، و توافقات تکميلي ايران و اروپا در اسفند 82 در بروکسل، پرونده هستهاي ايران در آژانس بسته نشد. ازاينرو ايران در چهارم تيرماه 83 به مدير کل آژانس و اروپا اعلام کرد که دامنه تعليق غنيسازي اورانيوم را کاهش داد. شوراي حکام آژانس نيز در 28 شهريور 1383 به نوعي به جمهوري اسلامي مهلت داد تا مسائل باقيمانده هستهاي خود را تا آذرماه همان سال حل و فصل کند. سرانجام در سومين دور مذاکرات، ايران و اروپا در 15 آبان 1383 در پاريس به توافق جديدي دست يافتند که به توافق نامه پاريس معروف شد. بلافاصله پس از امضاء «توافقنامه پاريس» حسن روحاني در جمع خبرنگاران حضور يافت و چنين اعلام کرد: «ايران تعليق کامل غنيسازي اورانيوم را پذيرفت». نقطه قابلتأمل اين است که موافقتنامه پاريس در شرايطي شکل گرفت که طرف اروپايي به تعهد خود مبني بر عاديکردن موضوع هستهاي ايران عمل نکرده بود.
در اين موافقتنامه چون دو توافقنامه پيشين، سه کشور اروپايي بهدنبال گسترش تعليق برنامه هستهاي ايران تا حد اعلاي آن بودند. ازاينرو در موافقتنامه پاريس، ايران علاوهبر پذيرش ادامه تعليق داوطلبانه، متعهد به گسترش آن تا تعليق همه فعاليتهاي مرتبط با غنيسازي و بازفرآوري نظير ساخت و واردات سانتريفيوژهاي گازي و قطعات آنها، مونتاژ و نصب، آزمايش يا اداره سانتريفيوژهاي گازي شد. در اين بند همچنين عنوان شده بود که تعليق مادامي که مذاکرات درباره يک موافقتنامه درازمدت که مورد قبول طرفين باشد پيگيري ميشود، حفظ خواهد شد و براي ادامه کل فرآيند ضروري خواهد بود.
حتي بعد از امضاي اين توافقنامه، زماني که تيم مذاکرهکننده خاتمي از جک استراو، وزير خارجه وقت انگليس، درخواست ميکند که اجازه دهند بيست سانتيريفيوژ براي فعاليتهاي آزمايشگاهي، به راه بيندازند، با مخالفت طرف غربي مواجه ميشود. اين يکي ديگر از تجربههاي تلخ ملت ايران بود که بهخاطر رفتار منفعلانه رئيس دولت اصلاحات در تاريخ ايران به يادگار ماند.
از ديگر دستاوردها، در بحث هستهاي ميتوان به نصب دستگاههاي لرزهنگار مورد نظر معاهده (CTBT) اشاره کرد که اطلاعات هستهاي کشورمان را بدون وقفه در اختيار کشورهاي غربي قرار ميداد و اين در حالي بود که دولت اصلاحات بدون اينکه معاهده را در مجلس شوراي اسلامي به تصويب برساند، آن را به اجرا در آورده بود.
واکنش رهبر انقلاب به عقبنشينيهاي سيد محمد خاتمي
عقبنشينيهاي محض خاتمي در زمينه حقوق هستهاي، واکنش رهبر انقلاب را نيز بهدنبال داشت؛ تاجاييکه ايشان در جمع دانشگاهيان استان يزد به اين موضوع اشاره کرده و از تذکرات پنهاني خويش خطاب به مسئولان وقت پرده برداشتند:
«من همان وقت هم در جلسه مسئولين که از تلويزيون پخش شد، گفتم اگر چنانچه بخواهند به اين روند مطالبه پيدرپي ادامه بدهند، بنده خودم وارد ميدان ميشوم؛ همين کار را هم کردم. بنده گفتم که بايستي اين روند عقبنشيني متوقف شود و تبديل بشود به روند پيشروي
دولت اصلاحات يک سند 1033 صفحهاي که در آن تمام جزئيات مربوط به فعاليتهاي هستهاي ايران از پيش از انقلاب تا روز تسليم اظهارنامه آمده بود، تقديم آژانس کرد؛ اقدامي که در طول تاريخ رابطه کشورهاي متعهد با آژانس سابقه نداشت!
و اولين قدمش هم بايد در همان دولتي انجام بگيرد که اين عقبنشيني در آن دولت انجام گرفته بود و همين کار هم شد»
به هر صورت جمهوري اسلامي ايران در دهم مردادماه 1384 يعني دو روز قبل از اتمام دوران رياستجمهوري خاتمي، طي نامهاي به آژانس، فک پلمپها و آغاز فعاليتهاي UCF اصفهان را اعلام کرد.
در جمعبندي کارنامه هستهاي دولت اصلاحات بايدگفت که دولت مداراجوي خاتمي بيقيدوشرط خواستهها و شروط غربيها را درباره موضوع هستهاي ميپذيرد، پروتکل الحاقي را امضا ميکند، غنيسازي اورانيوم را تعليق ميکند، اما اروپاييها هرگز راضي نميشوند و وزير خارجه آلمان آشکارا در کاخ سعدآباد ميگويد که برنامه هستهاي ايران مانند ساعتي عقربهاي است که ابتدا بايد متوقف و سپس نابود شود.
در تيرماه سال 1384 مردم پاي صندوقهاي رأي رفتند و به تغيير دولت اصلاحات رأي دادند. پس از شکلگيري دولت نهم و با رويکارآمدن تيم بعدي به سرپرستي علي لاريجاني و تيم جديد به سرپرستي سعيد جليلي، پيگيري حقوق هستهاي ايران تغيير يافت. اين تغيير رويکرد مبتني بر ايستادگي در برابر خواستههاي نامعقول غرب در قبال فعاليتهاي هستهاي ايران و همچنين پيگيري مذاکرات با کشورهاي مختلف بود. سرانجام جمهوري اسلامي ايران در بيستم فروردينماه 1386 به جمع کشورهاي توليدکننده سوخت هستهاي پيوست.
بايد گفت که انتخاب تيم قوي در سياست خارجي، که از جمله چهرهاي شاخص آن کمال خرازي است که خود ديپلماتي قوي و باسابقه ميباشد، از جمله نقاط مثبت در دولت توسعه سياسي است. همچنين در دوران رياست جمهوري خاتمي، تلاش فراواني براي بهبود چهره ايران در سطح بينالملل صورت گرفت و جمهوري اسلامي ايران تجارب خوبي بهدست آورد. از جمله اينکه خاتمي اولين رئيسجمهوري ايران اسلامي بود که از برخي کشورهاي اروپايي همانند فرانسه ديدن کرد. از سوي ديگر، سران برخي از کشورها اروپايي نيز براي اولين بار وارد ايران اسلامي شدند.
درباره نقد اتخاذ استراتژي تنشزدايي بايد گفت، طبق نظر خاتمي، تنشزدايي شامل تمام کشورها ميشد؛ درحاليکه اين راهبرد در جايي مطرح ميشود که بين دو کشور نقاط مشترکي وجود داشته باشد. بنابراين اتخاذ اين راهبرد براي رفع خصومت، بين دو کشوري که کاملا رودرروي يکديگر قرارگرفتهاند، تصميم آگاهانهاي نيست. به بيان مقام معظم رهبري «مسأله رابطه با آمريکا مسأله اعتماد و عدم اعتماد نيست»، بلکه تفاوت بنيادين در نگرش ايدئولوژيک وجود دارد. همچنين در برابر کشوري که تمام تلاش خود را براي براندازي نظام جمهوري اسلامي متمرکز کرده است، اتخاذ راهبرد تنشزدايي معنايي ندارد.
از سوي ديگر همانگونه که مشاهده شد، بهکارگيري اين استراتژي نهتنها پيشرفتي براي اهداف جمهوري اسلامي نداشت، بلکه در بيشتر موارد کشورهاي طرف را به پيشروي بيشتر ترغيب نمود. براي نمونه پس از سخنراني خاتمي در کنفرانس سران اسلامي و مواضع وي، در نشستهاي بعدي کشورهاي حوزه خليجفارس همانند گذشته برحق امارات نسبت به جزاير سهگانه تأکيد شد. در موارد ديگر نيز شاهد آن بوديم که بلافاصله پس از همکاري بيسابقه در جنگ افغانستان با آمريکاييها، ايران در ليست کشورهاي حامي تروريسم قرار گرفت. هنگامي که سياست اعتمادسازي و آشکارسازي در پرونده هستهاي اتخاذ شد، شوراي حکام در اجلاس خردادماه 1383 و همچنين در اجلاسهاي بعدي، قطعنامههايي عليه ايران صادر کرد.
با توجه به حساسيت سياست خارجي و مدنظر قراردادن اينکه آسيب ناشي از رفتار نادرست در سياست خارجي کمتر از آسيب جنگ نيست، در انتها نگارنده پيشنهاد ميکند که مديران پيش از اينکه براي پيشبرد اهداف خود، استراتژياي را در نظر بگيرند، بايد به داشتههاي خود و آگاهي کامل از ابعاد و ظرفيتهاي راهبرد مورد نظر، آگاهي دقيق داشته باشند.
همچنين تصميمگيري در شرايط ترس يکي از بزرگترين آفات در سياست خارجي است. بنابراين بازي در شرايط احساسي و ترس، بيشک بازي در زمين حريف است که پيامد خوشايندي براي ما ندارد.
از سوي ديگر همانگونه که ارائه چهره خشن از مردم يک سرزمين نابجاست، نمايش تصوير انفعالي از آن نيز غرور ملي را زير پا مينهد و در درازمدت پيامدهاي منفي درپي خواهد داشت. بنابراين ميانهروي يکي از شاخصههاي موفقيت در سياست خارجي است که بايد در کانون توجه دولتمداران قرار بگيرد.
منبع: شماره 172 هفتهنامه پنجره
منبع:جهان؛
|