گزارش تحلیلی از سیر تحرکات انتخاباتی جریان فتنه و اصلاحطلب؛
دورباطلاصلاحطلبان درانتخابات نتیجهمیدهد؟
11 خرداد 1392 |
جریان اصلاحات با یک تناقض بنیادین در مورد مشارکت حداقلی یا حداکثری وارد عرصهی انتخابات شد و پس از کشوقوسهایی، در یک دور باطل بین مشارکت محدود یا فعال، سردرگم ماند، تا جایی که همچنان در مورد چگونگی مشارکت به اجماع نرسیده است و این سؤال مطرح است که آیا انتخابات ۹۲ پایان عمر سیاسی اصلاحات را رقم خواهد زد؟
به گزارش جهان به نقل از برهان، انتخابات ۹۲ برای جریان فتنه و اصلاح طلبان یک فرصت تاریخی و استراتژیک به شمار می آید چرا که اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از فتنه پرماجرا و پر هزینه ۸۸ به حساب می آید. در مورد چگونگی ورود به انتخابات، جریان فتنه و اصلاح طلبان از همان ابتدا به دو دسته تقسیم شدند: طیف مشارکت جو و طیف تحریمی .
طیف مشارکت جو به تکاپو افتادند تا از این فرصت برای بازسازی تشکیلاتی و بازیابی هویتی سود جویند. نکتهی مهم اینکه طیف خواهان مشارکت در درون خودش اختلافاتی را تجربه نموده و تا به امروز نه به کاندیدای واحد رسیدهاند و نه در مورد مشارکت حداقلی یا حداکثری به اجماع دست یافتهاند.
طیف تحریمی هم میکوشند به بهانهی این انتخابات و با تحریم آن، باز نظام را در معرض فشار سیاسی، امنیتی یا اقتصادی قرار دهند؛ اگر امکان تحرکات خیابانی و آشوبهای میدانی وجود داشت، دریغ نورزند، وگرنه دشمن غربی را برای فشار بیشتر بر نظام جمهوری اسلامی تشویق نمایند. شعار انتخاباتی مصطفی تاجزاده مبنی بر اینکه «ما در انتخابات آزاد شرکت خواهیم کرد، حتی اگر یک زندانی سیاسی آزاد نشود و در انتصابات شرکت نخواهیم کرد، حتی اگر همهی زندانیان سیاسی آزاد شوند.»[۱]در این راستا بود. در بخشی از بیانیهی جبههی مشارکت هم اصلاحطلبانی که خواهان مشارکت و حضور در انتخابات هستند اصلاحطلبان بدلی نامیده شدند.
تأمل در سیکل تحرکات انتخاباتی این جریان طی چند ماه گذشته هم همین مواضع دوگانه و متناقض را آشکار مینماید.
در این گزارش سعی شده است سیر تحرکات انتخاباتی طیف مشارکتجوی جریان اصلاحات از اواسط سال ۹۱ تا کنون بررسی و تحلیل شود.
۱. مشارکت حداقلی، کاندیدای حداقلی
اگرچه بدنهی افراطی جریان فتنه از همان ابتدا بر طبل تحریم انتخابات میکوبیدند، ولی بدنهی قدرتطلب به اصطلاح میانهرو، در کنار فشار بر نظام و جنجالآفرینی، با ادعاهایی مثل انتخابات آزاد و شروطگذاری برای حضور در عرصه، از پنج شش ماه قبل از انتخابات، بیشتر دنبال مشارکت محدود و یک کاندیدای حداقلی بودند که نظام حضورش را بپذیرد بودند.
در همین راستا اسامی افرادی مانند سید حسن خمینی، عارف، کمالی، روحانی، نجفی و... بر زبان فعالین این طیف جاری میشد. تنها سود این نوع مشارکت، حفظ موجودیت جریان اصلاحات برای بازیابی تشکیلاتی و تداوم جریانی ارزیابی میشود. در این راستا، حتی از سوی سران اصلاحات اظهاراتی مبنی بر ندامت و برائتجویی از فتنه دیده میشد؛ اظهارات «محمدرضا تابش» مبنی بر اینکه «آقای خاتمی صراحتاً اعلام کرد که حاضر است برای گناه ناکرده عذرخواهی کند تا جو و شرایط طوری شود که مملکت از این وضعیت نجات پیدا کند و با حضور و مشارکت مردم جو خوبی در کشور حاکم شود.»[۲]گفتهی دیگر رئیس دولت اصلاحات که «ما در سال ۸۸ بد عمل کردیم و نبایستی خودمان را روبهروی نظام قرار میدادیم.»[۳] مؤید این ادعاست. و نیز
اما مصادیق برگرفتهی زیر، از اظهارات تأثیرگذاران این طیف، فرضیهی مذکور در مورد مشارکت حداقلی را تأیید میکند:
- اظهارات محسن هاشمی مبنی بر اینکه «اصلاحطلبان حضور در انتخابات را جدی بگیرند... ناز کردن اصلاحطلبان مشکلی را حل نکرده و کسی بدین واسطه برای آنان فرش قرمز پهن نخواهد کرد.»[۴]
- اظهارات خاتمی که ما هم میگوییم راهی جز اصلاحطلبی نداریم و براندازی را نمیخواهیم و با کسانی هم که آن را میخواهند رابطه نداریم.[۵]
- انتقاد از شرطگذاری سیاسی در انتخابات توسط محمدجواد حقشناس، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی: «امروز وقت شرطگذاری برای نظام نیست. شرطگذاری برای انتخابات، همچون آزادی زندانیان سیاسی، هرچند قابل پیگیری است، اما پیوند زدن چنین شرطهایی به انتخابات عقلانی نیست.»[۶]
در کنار تلاش برای مشارکت حداقلی، میتوان گفت گمانهزنیها در راستای انتخاب کاندیدای مورد نظر این جریان ادامه داشت و بررسیهای صورتگرفته حاکی از گمانههای ضدونقیض و تأیید و تکذیبهای فراوانی است که در خصوص کاندیداهای احتمالی جبههی اصلاحات مطرح میشد.
اما نکتهی حائز اهمیت مطرح شدن نام هاشمی و خاتمی به عنوان گزینههای کاندیداتوری اصلاحات بود.
به طور کلی، در این مقطع، برنامهها و تحرکات انتخاباتی جریان اصلاحات را میتوان در قالب محورهای زیر برشمرد:
۱. تلاش برای انتخاب کاندیدایی مطلوب با طرح گمانههایی پیرامون افراد مختلف اصلاحطلب.
۲. برنامهریزی و پیگیری فعالیتهای انتخاباتی از سوی احزاب و افراد مختلف اصلاحطلب.
۳. برگزاری جلسات داخلی و دیدارهای عمومی.
۴. موضعگیری انتخاباتی عناصر شاخص اصلاحطلب و فتنهگر.
۵. هجمه به اصولگرایان و تخریب وجههی آنان.
۶. عملیات روانی و سیاهنمایی اوضاع داخلی و خارجی کشور، خصوصاً بزرگنمایی مشکلات اقتصادی برای اثبات ناکارآمدی اصولگرایان و ناجی نشان دادن اصلاحطلبان.
در این مقطع، تلاش جریان فتنه و جبههی اصلاحات، برای ایجاد اتحاد لازم میان اصلاحطلبان در راستای اجماع بر روی کاندیدایی واحد، به دلیل نداشتن راهبردی معین و اختلافات درونی، در رسیدن به اجماع ناموفق و آشفتگی درونگروهی اصلاحطلبان بیش از پیش قابل مشاهده بود. برای این مسئله میتوان موارد زیر را شاهد مثال قرار داد:
- عدم حضور عارف، نجفی، موسوی لاری، عبدالله نوری، محمدرضا خاتمی و تعدادی دیگر از افراد شاخص اصلاحات در همایش تبیین طرح مناسک کواکبیان.
- رد طرح مناسک حزب مردمسالاری از سوی شورای هماهنگی جبههی اصلاحات.
-اختلاف بر لیدری خاتمی برای اصلاحات در میان احزاب مختلف اصلاحطلبان.
۱-۱. ائتلاف با اصولگرایان
در این مقطع، که تلاش برای مشارکت حداقلی بود، ایدهای هم مطرح شد تحت عنوان ائتلاف با اصولگرایان که بیشتر معطوف به کاندیداتوری ناطق نوری و حمایت اصلاحطلبان بود تا در صورت عدم ورود کاندیدایی از اصلاحطلبان به عرصهی انتخابات، شانس حضور در انتخابات را از دست نداده باشند؛ اما طرح این مسئله مخالفینی نیز داشت که از جملهی آنها کواکبیان بود که آن را خودکشی سیاسی دانست.[۷]
۱-۲. طرح مناسک
ایدهی دیگر «طرح مناسک» (مجمع نخبگان اصلاحطلب سراسر کشور) کواکبیان بود. به عقیدهی کواکبیان،
«طرح مناسک، با توجه به تجربهی انتخابات سال ۸۴، بر این باور است که در یک مجمعِ حداقل چهار هزار نفره از سراسر کشور، که نمایندگان تمام استانها، احزاب و نخبگان اصلاحطلب در آن حضور داشته باشند، باید تمام کاندیداهایی که با گرایش اصلاحطلب هستند دیدگاههای خود را مطرح کنند و پس از رأیگیری، فرد برتر و برگزیده به عنوان کاندیدای نهایی اصلاحطلبان شناخته شود.»
پس از این پروسه، همه باید منشوری را امضا کنند و طبق آن تعهد بدهند که در انتخابات ریاستجمهوری با همان کاندیدای واحد وارد انتخابات میشوند.[۸] اما این ایده هم خیلی جدی گرفته نشد.
۱-۳. بازنگری در رفتارها
عباس عبدی، تئوریسین جریان فتنه و اصلاحات، طی اظهارنظری در خصوص رفتارهای گذشتهی اصلاحطلبان، آنها را دعوت به بازنگری کرد و گفت: «اگر در گذشته امکان حضور نسبی داشتهاند، باید ببینند آیا اتفاقاتی که منجر به نبود شرایط لازم شده همه مربوط به رقیب است یا اصلاحطلبان باید ابتدا خودشان تمهیدات منطقی را برای این مشارکت فراهم کنند و اگر شرایط باز هم بازنگری نسبت به رفتارها و سیاستهای چهار سال گذشته است، اگر حضور آنان به گونهای باشد که راهحلی برای حکومت باشد، گمان نمیکنم حتی جناحهای تندرو هم قادر باشند که مانع حضور آنان شوند.»[۹]
۲. مشارکت حداکثری، کاندیدای حداکثری
با نزدیکتر شدن به انتخابات، رویکرد جبههی اصلاحات رنگوبوی فعالتری به خود میگرفت و فعالین این جبهه سعی مینمودند به دنبال مشارکت حداکثری با کاندیدای واحد باشند. در این مقطع، بر احتمال کاندیداتوری هاشمی و خاتمی هم بیشتر تأکید میشد. سید محمد خاتمی، در جلسهای با حضور فعالان اصلاحطلب، ورود اصلاحطلبان به عرصهی انتخابات با افراد درجه دو را خودکشی سیاسی عنوان کرد و گفت: «اگر قرار باشد در انتخابات شرکت کنیم، باید فرد یا افرادی معرفی کنیم مانند موسوی یا کروبی. ورود با افراد درجه دو مانند عارف، مهرعلیزاده، نجفی و امثال اینها مساوی با شکست ماست. آن گاه نظام میگوید اصلاحطلبان از سوی مردم شکست خوردند و این یعنی خودکشی سیاسی.»[۱۰]
مصادیق و محورهای مورد تأیید برای مشارکت حداکثری عبارتاند از:
- افزایش فعالیتهای انتخاباتی هاشمی رفسنجانی و افزایش دیدارهای انتخاباتی وی. هاشمی از هر فرصتی برای دیدار با اقشار و احزاب گوناگون اصلاحطلب بهره میجست. به نظر میرسید وی در صدد است تا حضور پررنگتری در عرصهی سیاسی کشور و نقشآفرینی چشمگیری به نفع اصلاحطلبان در انتخابات آتی داشته باشد. الیاس حضرتی، فعال اصلاحطلب و مدیرمسئول روزنامهی اعتماد، طی گفتوگویی با هفتهنامهی آسمان، هاشمی را شاهماهی انتخابات نامید.[۱۱]
- تشکیل کمیتههای پنجگانهی سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و بینالملل توسط محمد خاتمی با کمک یونسی، ربیعی، موسوی لاری، نجفی و صادق خرازی به عنوان مسئولان این کمیتهها برای دریافت آخرین گزارشها و تحلیلها.[۱۲]
- برگزاری جلسات انتخاباتی در مجمع روحانیون مبارز و مأموریت مجمع روحانیون مبارز برای منصرف کردن کاندیداهای دست چندم اصلاحات از کاندیداتوری و تلاش برای به میدان آوردن خاتمی.[۱۳]
- تلاش اصلاحطلبان افراطی برای تخریب گزینههای معتدل اصلاحطلب همچون عارف، شریعتمداری و جهانگیری با اجرای پروژهی مهرهسوزی.[۱۴]
اما در میان تحرکات انتخاباتی اصلاحطلبان، به نظر میرسد تحرکات احزاب و گروههای مختلف اصلاحطلب قدری جدیتر در حال پیگیری است؛ به گونهای که جبههی مردمی اصلاحات و پس از آن، جبههی اصلاحطلبان به تحرکات خود جدیّت بیشتری بخشیدهاند.
اما با وجود گرایش به مشارکت حداکثری، این جریان تا مقطع ثبتنام کاندیداها نتوانست به کاندیدای حداکثری دست یابد. البته بسیاری از گروههای اصلاحطلب به کاندیداتوری خاتمی امید بسیاری داشتند، اما خاتمی مانند انتخابات دورهی دهم ریاستجمهوری بین آمدن یا نیامدن مردد مانده بود.
عدم اجماع بر کاندیدایی واحد مسئلهای است که عباس عبدی، تئوریسین جریان فتنه نیز آن را اذعان کرد.
اما تصمیم ناگهانی هاشمی رفسنجانی در لحظات پایانی فرصت ثبتنام کاندیداهای ریاستجمهوری، ورق را کاملاً برگرداند. از مقطع اعلام نتیجهی تأیید صلاحیتها از سوی شورای نگهبان، جریان فتنه و انحراف به یک کاندیدای واحد و حداکثری رسیدند. حتی شبکههای معاند و تریبونهای افراطیترین اشخاص جریان فتنه که از تحریم انتخابات سخن میگفتند، به اضافهی مقامات آمریکایی، به حمایت از هاشمی برخاستند.
۳. بازگشت به مشارکت حداقلی
هاشمی رفسنجانی با هر نیتی برای ریاستجمهوری کاندید شده باشد، نتیجهی آن تحت فشار قرار دادن نظام و در اصل شورای نگهبان بود. اگر شورای نگهبان هاشمی را تأیید صلاحیت میکرد، از یک سو به معنای تبرئهی فتنه و فتنهگران بود (چرا که وی از حامیان جدی سران فتنه به حساب میآمد) و هم جایگاه این نهاد پاسبان قانون اساسی را تضعیف میکرد که مصلحتسنجی را به جای معیارسنجی در دستور کار خودش قرار داده بود. اما اگر هاشمی تأیید صلاحیت نمیشد، احتمال تحرکاتی از سوی فتنهگران میرفت و همچنین نظام متهم به حذف یاران انقلاب میشد.
به هر صورت، این مقطع حساس سپری شد و رد صلاحیت هاشمی، جریان فتنه و اصلاحطلبان و حامیان داخلی و خارجی آنها را شوکه کرد. در غیبت هاشمی و خاتمی در عرصهی رقابت انتخاباتی، این جریان در یک دور و چرخش باطل، مجدداً به سمت مشارکت حداقلی روی آورده است؛ چرا که در عرصهی انتخابات کاندیداهای حداقلی از این جریان حضور دارند که تحلیلگران جبههی اصلاحات مانند زیباکلام هم امیدی به پیروزی آنها ندارند و احتمال پیروزی روحانی و عارف در انتخابات ریاستجمهوری را صفر میدانند: «گمان نمیکنم نه آقای هاشمی و نه آقای خاتمی از هیچ یک از دو نامزد اصلاحطلب رسماً و علناً و صراحتاً حمایت کنند؛ حتی به فرض اینکه هاشمی و خاتمی و یا رهبران اصلاحطلب از طرفداران خود بخواهند به یک نامزد رأی دهند، درصد چشمگیری از حامیان آنها از عمل به خواست آنها خودداری خواهند کرد.»[۱۵]
جریان رد صلاحیت هاشمی از یک سو موجب نزدیکی دو طیف تحریمی و مشارکتجو شد و از دیگر سو، طیف تحریمی را جریتر نمود؛ به گونهای که امیر ارجمند، از عوامل فتنهی ۸۸، طی نامهای به احمد شهید، انتخابات پیش روی ایران را فاقد حداقلهای انتخابات رقابتی دانست و دست به دامن دخالت بیگانگان شد.[۱۶] یا نویسندهی دیگری کنارهگیری عارف از رقابتها را خواستار شد.[۱۷]
خلاصهی سخن اینکه جریان اصلاحات با یک تناقض بنیادین در مورد مشارکت حداقلی یا حداکثری وارد عرصهی انتخابات شد و پس از کشوقوسهایی، در یک دور باطل بین مشارکت محدود یا فعال، سردرگم ماند و اکنون دوهفتهمانده به زمان برگزاری انتخابات، این جریان در مورد چگونگی مشارکت به اجماع نرسیده است و این سؤال مطرح است که آیا انتخابات ۹۲ پایان عمر سیاسی اصلاحات را رقم خواهد زد و یا در این فرصت کوتاه، رهبران این جریان تصمیمهای دقیقهنودی خواهند گرفت؟(*)
پینوشتها:
[۱] . مشرق، ۸ مهر ۹۱.
[۲]. مشرق، ۴ مهر ۹۱.
[۳]. مشرق ۳ آذر ۹۱.
[۴]. مشرق، ۹ مهر ۹۱.
[۵]. جرس، ۸ مهر ۹۱.
[۶]. مهر، ۶ آذر ۹۱.
[۷]. مشرق، ۱۶ آبان ۹۱.
[۸]. مشرق، ۱۶ آبان ۹۱.
[۹]. آرمان، ۱۹ دی ۹۱.
[۱۰]. انتخابات ایران، ۲۶ آذر ۹۱.
[۱۱]. مشرق، ۲۰ آبان ۹۱.
[۱۲]. مشرق، ۱۰ آذر ۹۱.
[۱۳]. تیمی از اعضای مجمع روحانیون مأموریت یافتهاند تا با کاندیداهای جبههی اصلاحات، از جمله محمدرضا عارف، محمد شریعتمداری، مهرعلیزاده، کواکبیان و اسحاق جهانگیری، دیدار و مذاکره داشته باشند و آنها را از کاندیداتوری منصرف نمایند. مجمع روحانیون به صورت چراغ خاموش تلاش میکند محمد خاتمی را به عنوان گزینهی نهایی اصلاحطلبان برای انتخابات ریاستجمهوری معرفی نماید (مشرق، ۱۰ آذر ۹۱).
[۱۴]. مشرق، ۱۰ آذر ۹۱.
[۱۵]. تابناک، ۵ خرداد ۹۲.
[۱۶] .کلمه۶/۳/۹۲
[۱۷] .کیانوش راد،کلمه ۳/۳/۹۲
نویسنده: فاطمه امیری رز، کارشناس مسائل سیاسی
منبع:جهان
|