چهار اشتباه راهبردی جبهه پایداری
28 ارديبهشت 1392 |
پافشاری پایداری به گزینه فعلی که بسیاری از امتیازات جلیلی را ندارد، تنها به تقسیم آراء سازنده در انتخاب یک اصولگرای با شانس بالاتر بدل خواهد شد.
حسین مقدم/ به نظر می رسد فعالان سیاسی در جبهه پایداری با اشتباهات گوناگون راهبردی دست و پنجه نرم می کنند و این اتفاقی است که می تواند بالقوه و بالفعل گروه یاد شده را دستخوش فراموشی نماید.
1. اشتباه در محاسبه
صف آرایی جبهه پایداری پشت سر لنکرانی خود حاوی این پیام است که دوستان پایداری از برآورد صحیحی در افکار عمومی و گرانیگاه های هماهنگی و تعادل در سطح عموم جامعه ایران برخوردار نیستند و در یک رفتار غیر سیاسی و بر پایه تصمیم ها و نه لزوماً برآوردها به سوی مقصدی که طبیعتاً دست نیافتنی است، قدم بر می دارند. حال آنکه محیط و عرصه ی سیاسی نیازمند پیش بینی، برنامه ریزی، محاسبه و سپس اقدام است و اساساً تصمیم های عقلایی برآمده از محاسبه با معیارهای منطقی تمایل هیچ فردی در یک محیط سیاسی تعیین کننده میزان موفقیت گروه سیاسی نیست و بجز شخصیت های کاریزماتیک همچون امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدّ ظلّه) هیچ شخصیتی درونی و بیرونی از روحانیت از چنین توانایی برخوردار نبوده و نیست و نباید در محاسبات جای برخی از امور و اشخاصی را به اشتباه تفسیر و برآورد کرد.
2. اشتباه در شناخت وضع و زاویه سیاسی گروه
اعضای پایداری در عرصه انتخابات ریاست جمهوری 92 تاکنون با واکنش هایی بر سر حمایت از لنکرانی نشان داده اند که نه از وضعیت پایداری و نه از زاویه دید مردم، رای دهندگان و افکار عمومی به خوبی آگاه نیستند و این تحلیل خام که احمدی نژاد را هم ریشه های همین جریان، رئیس جمهور کرد را برای در انداختن یک طرح از هم اکنون شکست خورده برای خود کافی و تعیین کننده می پندارند، حال آنکه رئیس جمهور در کشور برآمده از یک رویکرد گفتمانی فعال، درون جوش و گسترده است که گزینه فعلی پایداری حتی در سطح نخبگانی نیز از این مزیت ها بهره مند نیست. همچنین به طور کلی ورود سعید جلیلی بر عرصه انتخابات تا حد بسیار قابل ملاحظه ای توانایی های فعلی پایداری را به تحلیل برده و تصویری از یک خطر بسیار مهم را در برابر چشمان نیروهای اصولگرا می گستراند، چرا که وزنه و تعادل در میان وفاداران انقلاب به سمت جلیلی بسیار سنگین تر است تا به سمت گزینه ای که جبهه پایداری از آن جانبداری می کند.
3. مرغ یک لنگه پا ندارد!
اینکه تصور کنیم به این خاطر که پایداری با سروصدای بسیار زیاد به گزینه ای دست یافته که صرفاً ثمره حضورش کاهش آرای خوش شانی همچون جلیلی است، پس بنابراین به هر قیمتی وی می بایست در معادلات این گروه سیاسی باقی بماند، بسیار حیرت انگیز و به دور از انتخابی عقلایی و اصلح گراست، چرا که معیارهای برتری نیز در بعد دیگر و شخصی دیگر وجود دارد که از آنها در فرد حاضر، علی رغم توانایی ها و تخصص ایشان حضور ندارد و شانس کاندیدای فعلی پایداری کمتر از 5 میلیون رای می باشد که این خطر ماهیت ادامه حیات سیاسی جبهه پایداری را تهدید می کند.
رویدادی برای دوستان انقلاب اسلامی مطلقاً خوش آیند تلقی نمی شود که توان گروهی اینچنین فرسوده و نابود شود.
4. عدم ملاحظه کل نگری
جلیلی علی رغم آنکه از ویژگی های ممتاز یک کاندیدای اصلح برخوردار می باشد و از ارجحیت نسبت به گزینه فعلی پایداری برخوردار است در کل و در سطح کلان چنانچه امکان رقابت با سایرین همچون قالیباف از درون گفتمان اصولگرایی را نداشته باشد، می بایست مومنانه جبهه پایداری را ترک کند، چرا که یک کاندیدای حداقلی بهتر است از واگذار کردن عرصه به باند ثروت و قدرت.
حال پایداری نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیست و می بایست در تشخیص مصالح کشور و راه یابی یک اصولگرا به پاستور نهایت عقلانیت سیاسی و کل نگری به کار بسته شود.
پافشاری پایداری به گزینه فعلی که بسیاری از امتیازات جلیلی را ندارد، تنها به تقسیم آراء سازنده در انتخاب یک اصولگرای با شانس بالاتر بدل خواهد شد.
باید امیدوار باشیم تا پایداری با انتخاب یک مشی عقلایی و سیاسی دست از اصرار بر گزینه فعلی برداشته و رویکرد موفقیت آمیزتری را در پیش بگیرد.
منبع:رویداد
|