در دولت سازندگی اقتصاد ما از استقلال خارج شد
  30 ارديبهشت 1392

 


به بیان بهتر ما یك دوران اقتصادی غیرعقلانی و نادرست را در دولت سازندگی پشت سر گذاشتیم و مشابه همان دوران را در دولت نهم و دهم هم شاهد بودیم. اگر دقت كنید بحران‌هایی كه در اقتصاد دولت نهم و دهم شاهد آن بودیم نزدیكی خاصی با بحران‌های آن دوران دارند.
شفاف: اقتصاد اسلامی و اقتصادی كه مبتی بر استقلال و قانون اساسی باشد از ابتدای انقلاب محل بحث بوده‌است. به گفته بسیاری از كارشناسان اقتصاد ما باید اسلامی و استوار بر پایه استقلال باشد. به بیان بهتر اقتصاد ما توان همپایی با مكاتب سرمایه‌داری و علی‌الخصوص سیاست‌های لیبرالی را ندارد. در دوران سازندگی اما اقتصاد از اسلامی بودن و استقلال خارج شد و راه لیبرال‌ها و نولیبرال‌ها را در پیش گرفت. تبعات چنین سیاست‌هایی هم چیزی جز افزایش قیمت‌های سرسام‌آور و رشد فقر در كشور نبود كه در دوران سازندگی به وفور شاهد آن بودیم. برای بررسی و بازبینی اقتصاد دوران سازندگی به ابراهیم رزاقی كارشناس اقتصادی رجوع كرده‌ایم.
كارشناسان اقتصادی بسیاری نسبت به سیاست‌های اقتصادی دوران سازندگی انتقاد دارند. این انتقادات از كجا ریشه می‌گیرد؟ اقتصاد در دوران ایشان به چه شكلی در آمد كه اینطور انتقاد برانگیز است؟
متاسفانه از دولت سازندگی تاكنون اصول اقتصاد ما به شدت از قانون اساسی و اسلامی بودن دور شده‌است. ما از ابتدای انقلاب به اقتصاد اسلامی و تبیین این مكتب اهمیت می‌دادیم. دوران سازندگی اما به صورت تام و تمام از این مكتب و اقتصادی كه مناسب كشور و فرهنگ ما باشد دور شدیم. آقای هاشمی مكتب نولیبرال‌ها را در پیش گرفت و آثار و نتایج آنرا دیدیم.
وقتی تار و پود اقتصاد ما به اصول لیبرالی آلوده شده باشد، مدافعان سرسختی هم برای آن به وجود می‌آید. سوال اینجاست مگر نه اینكه در قانون اساسی با صراحت به استقلال اقتصادی اشاره و تاكید شده است؟ در این دوران آیا ما توانستیم به استقلال در حوزه اقتصاد دست پیدا كنیم؟ من با صراحت می‌گویم، خیر، ما به این اهداف نرسیده‌ایم. دلیلش هم به كار بستن نسخه‌های بانك جهانی و صندوق بین‌المللی پول در اقتصاد ایران در دولت موسوم به سازندگی بود. البته دهه اول انقلاب این انحراف‌ها از اقتصاد اسلامی و مطابق قانون اساسی كمتر بود كه شاید به دلیل شرایط ویژه كشور و جنگ بود كه هنوز شعار استقلال گم نشده بود اما در دوران ایشان شعار استقلال اقتصادی گم شد و ما دچار مشكل شدیم.

این سوال پیش می‌آید كه چه نكته‌ای در دولت‌های آقای هاشمی وجود داشت كه همچنان شما معتقدید‌ ما نتوانستیم اقتصادی اسلامی داشته باشیم؟
اجرای نسخه‌های موسسات لیبرالی مانند بانك جهانی در اقتصاد ایران كه ماهیتش با یك جامعه غربی كاملا متفاوت است. همانطور كه گفته شد ما یك اقتصاد مستقل و اسلامی می‌خواستیم كه به اصول، فرهنگ و داشته‌های خودمان استوار باشد. نه اینكه سیاست‌هایی اجرا شود كه در كشورهای اروپایی لیبرال و سرمایه‌‌داری به اجرا گذاشته شده‌اند. چنین مواردی پیش آمد كه بنده می‌گویم نتوانستیم اقتصادی اسلامی داشته باشیم.
این انحراف از استقلال اقتصادی چه زمانی آغاز شد؟
از دولت سازندگی و با شعار و سیاست تعدیل اقتصادی. ما گول قول‌های آنها را خوردیم كه ادعا می‌كردند با اجرای سیاست تعدیل اقتصادی، زمینه را برای عضویت ما در سازمان تجارت جهانی فراهم می‌كنند یا بانك جهانی به ما برای ترمیم خسارت‌های ناشی از هشت سال جنگ وام می‌دهد. متاسفانه در دولت اصلاحات هم این سیاست‌ها پیگیری شد، چرا كه كارگزاران اقتصادی همان‌هایی بودند كه در دولت پیشین حضور داشتند. برخلاف ادعای بسیاری، دولت نهم و دهم همان سیاست‌های تعدیل اقتصادی را پی گرفت و وضعیت اقتصاد ایران به چیزی رسیده كه اكنون همه می‌بینیم.
به بیان بهتر ما یك دوران اقتصادی غیرعقلانی و نادرست را در دولت سازندگی پشت سر گذاشتیم و مشابه همان دوران را در دولت نهم و دهم هم شاهد بودیم. اگر دقت كنید بحران‌هایی كه در اقتصاد دولت نهم و دهم شاهد آن بودیم نزدیكی خاصی با بحران‌های آن دوران دارند. افزایش قیمت‌ها، افزایش سرسام‌آور نرخ تورم، بالا رفتن نرخ ارز، همه و همه در این دو دوران رخ دادند.
پس اگر اینطور باشد اكنون ما اقتصاد اسلامی نداریم؟
بله همین‌طور است؛ الان بانكداری اسلامی در جامعه و اقتصاد ما بی‌معنی شده است. چون اقتصاد اسلامی با شیوه اقتصاد نئو لیبرالی تفاوت دارد و آنچه در جامعه ما اجرا می‌شود، اقتصاد لیبرالی و نئولیبرالی است. من مجبورم بار دیگر به قانون اساسی رجوع كنم كه تصریح دارد به هر كسی كه لازم دارد وام بدهید تا برود تولید كند؛ در حالی كه اكنون چنین چیزی در كشورمان اجرا نمی‌شود. اما در اقتصاد لیبرالی گفته می‌شود زمینه را فراهم كنید عده‌ای سرمایه‌دار شوند و سپس سرمایه‌گذاری كنند و به این شكل اشتغال ایجاد شود. ما هم چون به پول نفت دسترسی داریم احتیاج به تولید ملی و داخلی نداریم و با پول نفت هر چه می‌خواهیم وارد می‌كنیم و به تولید هیچ اهمیتی نمی‌دهیم.
در چنین شرایطی كه سرمایه بیشتر تبدیل به یك ارزش در جامعه می‌شود، بانك‌ها هم به جای حمایت از تولید و پرداخت وام به تولیدكنندگان خود وارد سوداگری می‌شوند و سپرده و پس‌انداز مردم را در بازارهایی مثل ارز و طلا سرمایه‌گذاری می‌كنند تا سود بیشتر كسب كنند. چرا یك بانك باید برود در بازار املاك و سرمایه‌اش را تبدیل به ملك كند و بعد آن را به قیمت بیشتری بفروشد تا سود بیشتری كسب كند؛ كجای این رفتار اسلامی است؟ از همین‌رو می‌گویم ما اكنون به دلیل آن سیاست‌های اشتباه و نولیبرالی اقتصاد اسلامی كه مناسب فرهنگ ماست را نداریم.

منبع:شفاف    

 

 
استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.