بازی نخوریم، بازی ندهیم!
28 ارديبهشت 1392 |
اتفاقاتی که برای عزتالله انتظامی در شنبه هفته پیش رخ داد، یک هفته واکنش را در سطح افکار عمومی در پی داشت؛ موجی از واکنشها که در مواردی خلاف ادب و جایگاه و شأنیت این پیشکسوت سینمای ایران بود و انتظامی را واداشت تا چندین بار به راههای گوناگون درباره آنچه رخ داده، توضیح دهد، ولی همچنان این موج رو به اوج است.
به گزارش «تابناک»، هنگامی که وارد وزارت کشور شدند، بسیاری از خبرنگاران اساساً تا چند دقیقه متوجه حضورشان نشده بودند. دلشان میخواست پس از هاشمی به وزارت کشور بروند و به همین دلیل، خبرنگاران که همراه هاشمی به سالن ثبت نام رفته بودند، اساساً گمان نمیکردند که احمدینژاد و مشایی با همراهانشان تنها چند دقیقه پس از حضور رفسنجانی، وارد وزارت کشور شوند.
پس از همین چند دقیقه و تقسیم اهالی رسانه به دو گروه که در حال ثبت لحظات نامنویسی این دو بودند، کم کم اطرفیان این دو کاندیدا بیشتر در معرض توجه حاضران قرار گرفتند و در اطراف مشایی، بیش از همه این عزتالله انتظامی بود که همراهی اش با کاندیدای رسمی دولت و شخصی که به قول احمدی نژاد، خود احمدی نژاد است، عجیب و غیرمنتظره بود! انتظامی تنها هنرمند شاخصی بود که در روزهای نامنویسی کاندیدایی را همراهی میکرد و همین موضوع بر التهاب فضا تأثیر بیشتری گذاشت.
نخستین واکنشها در همان ساعات نخست در شبکههای اجتماعی ثبت و با ادبیات تندی از همراهی عزت الله انتظامی با کاندیدای دولت انتقاد شد و حتی از بر باد دادن یک عمر فعالیت هنری با چنین حرکتی سخن به میان آمد. انتظامی به فاصلهای نه چندان طولانی، توضیحاتی در این باره داد و علت حضورش در کنار مشایی را برای پیگیری ثبت و تأمین منابع بنیاد فرهنگی و هنری انتظامی بیان کرده بود.
این اظهارنظر اما نه تنها فضا را آرامتر نساخت که بر التهابات افزود و برخی تأکید کردند که همین گفتهها، سندی مبنی بر فروختن انتظامی به پول است و کار به هتاکی نیز کشید. جالب آن که برخی از این رفتارها که به نام دفاع از فرهنگ و استقلال و تبری از سیاست بازی هنرمندان صورت میپذیرفت، فاقد کمترین الزامات فرهنگی بود و در واقع برخی چشم بسته روند حمله به او را با شدت در پیش گرفته بودند تا اینکه جمعهای که گذشت، شاهد توضیح مفصلتر از سوی آقای بازیگر بودیم.
عزت الله انتظامی در بخشی از توضیحاتش آورده بود: «...ماهها برای ثبت بنیاد دویده بودم... ناچار فکر کردم دست به دامن آقای مهندس مشایی شوم. هفته قبل به ایشان پیغام داده بودم که واجب العرضم و برای مذاکرات باید خدمت برسم. فورا لباس پوشیدم. چیزی نگذشته بود که خبر دادند ماشین آمده. با سرعت رفتم پایین. شخصی که در مسیر مرتب با بی سیم صحبت میکرد، به کسی که آن طرف خط بود، گفت: «بله ایشان آمدند». حرکت کردیم... .
در بخشی دیگر از همین روایت نیز آمده: «..درب سالن ناگهان باز شد و جمعیت حمله کرد داخل. صندلی که من روی آن نشسته بودم، یک وری شد و به زمین افتادم... جمعیت به داخل سالن هجوم برد. حیران مانده بودم چه کار کنم؟ ناگهان دیدم آقای مشایی و آقای رییسجمهور و چند نفر دیگر که همراه آنها بودند، از روبهرو به طرف من میآیند. آقای مشایی طرف چپ من و آقای رییس جمهور طرف راست من نشستند. ناگهان اطرافمان پر شد از دوربینهای عکاسی. آقای مشایی گفت: چی شده؟ یه خرده شاد باشین! من حرفی نداشتم که بزنم. عکاسها تند و تند عکس میگرفتند. عکسشان را که گرفتند، محل را ترک کردند و من باز همان جا بهت زده وسط آن صندلی سه نفره تنها ماندم. مرد جوان که آمد، مرا ببرد خانه، گفتم چه شد؟ گفت: «امروز که دیگه نمیشه، بعدا انشاءالله اوراق و براتون میاریم...».
این روایت تازه، از دیروز فضا را تعدیل نمود اما همچنان برخی با بدبینی این گفته ها را نیز فاقد صداقت لازم میپندارند و با خود این پرسش را مطرح میکنند که چگونه پیرمرد چنین باتجربهای که نهمین دهه عمرش را میگذراند، به همین سادگی خام میشود و امکان سوءاستفادهاش ـ آن گونه که خود روایت میکند ـ فراهم شده است؟
واقعیت آن است که این اتفاق چه آن که عین گفتههای استاد انتظامی باشد و چه آنکه در بدبینانهترین برداشت، با هماهنگی و اخذ رانتی رخ داده باشد، شاهد ایجاد موج جالبی نبوده ایم و بنابراین در گام نخست انتظار میرود افکار عمومی حرمت اهالی فرهنگ را در چنین مقاطع زمانی نگه دارند و به جای نقد اشخاص مرجع در حوزههای مختلف، به نقد رویکردها بپردازند.
اما در مورد رفتار عزت الله انتظامی باید این موضوع را در نظر گرفت که پیش از هر شخصی، خود هنرمند میبایست از اعتبار و حیثیتش مراقبت کند تا در بازیهای سیاسی هزینه نشود. در همین ماجرا، استاد انتظامی در رفتاری که ممکن بود در چند ماه باقی مانده از عمر این دولت هزینههایی نیز برایش در پی میداشت، میتوانست بلافاصله به محض متوجه شدن ماجرا از کادر خارج شده و به عکاسان و خبرنگاران در همان لحظه توضیح میداد که با اعتبارش بازی شده و اساساً عزت نفس استاد، جلوهای دو چندان مییافت و البته از عزت الله انتظامی چنین شجاعتی نیز سراغ داریم.
از سوی دیگر، سیاسیون نیز باید در این مقطع اندکی اخلاق مدار باشند و اگر گفتههای استاد انتظامی عین حقیقت باشد، رفتاری اخلاقی در مواجهه با آقای بازیگر صورت نپذیرفته و یکی از مصادیق بی اخلاقی را میتوان همین ناآگاهانه کشاندن استاد به بازیهای انتخاباتی خواند. بیگمان، افکار عمومی که تجربه چنین حرکتهایی را در ادوار پیشین نیز دارد، بابت چنین رفتارهای سطحی، حاضر به رأی دادن به کاندیدایی نخواهد شد و بنابراین کاندیداهایی که از فیلتر شورای نگهبان میگذرند، میبایست در پی تبلیغات جدیتری نسبت به ایجاد آلبوم عکس یادگاری به سلبریتیها باشند.
به مناسبت رویدادهای اخیر، با بازنشر بخشی از فیلم تاریخی «حاجی واشنگتن» ساخته زنده یاد علی حاتمی، نقش کلیدی استاد عزت الله انتظامی را که جایگاهش به مراتب بالاتر از این بازیهای زودگذر سیاسی است، یادآوری میکنیم. توضیح اینکه فیلم، داستان زندگی غمانگیز حسینقلی خان صدرالسلطنه (نخستین سفیر ایران در بلاد «آمریک») را روایت میکند؛ پس باید در آمریکا ساخته میشد، ولی به دلیل مشکلات سیاسی دو کشور، گروه سازنده ناچار شدند فیلم را در ایتالیا دنبال کنند.
عزتالله انتظامی در گفتوگویش با جیرانی هنگام نمایش تلویزیونی فیلم از اقامت طولانی مدّت عوامل در ایتالیا (نزدیک پنج ماه) اشاره میکند که فیلم با مشکلات مالی فراوان همراه شده بوده است. حاتمی فیلم نامهٔ هر سکانس را شب قبلش مینوشته و از زیر در بستهٔ اتاق انتظامی در هتل، به او میرسانده است!
سرانجام فیلم پس از گذشت سالها از زمان نخستین نمایشش در اولین جشنوارهٔ فجر، در سال ۷۷ به نمایش عمومی درآمد. موسیقی فیلم هم توسط محمد رضا لطفی ساخته شد. تنها شخصیت فیلم عزت الله انتظامی در نقش حسین قلی خان (حاجی واشنگتن) است که موقعیت کمیکش در ابتدای فیلم، هرچه جلوتر میرود، تراژیکتر و غمبارتر میشود.
منبع:تابناک
|