چه زمانی مرز خودی و ناخودی برداشته خواهد شد؟
  29 ارديبهشت 1392

 

«مهاجرت» بر خلاف آنچه در گذشته‌های دور معنا می‌گرفت، این روزها به شدت دو بعدی شده است؛ سیاه و سپید. از یک سو مترادف فرار، شانه خالی کردن، ترسیدن و کلی صفت منفی دیگر شده و از سوی دیگر هم راستا با نیک اقبالی، خوشبختی، رفاه و بسیاری صفت‌های مثبت شمرده می‌شود، ولی همه این توصیفات و ارزش‌گذاری‌ها، جایی که پای مهاجران سال‌های دور به میان می‌آید، لنگ می‌زند.

به گزارش «تابناک»، سخن گفتن درباره ایرانیان خارج از کشور، از آن دست موضوعاتی است که از فرط طرح و حتی بررسی از جوانب گوناگون به شدت نخ‌نما شده ‌تا جایی که کار به جایی رسیده که دیگر تقریبا جنبه نویی برای بیان کردن ‌نمانده است.

این در حالی است که اگر به دنبال بررسی ماحصل این همه تکرار و تکرار بگردیم، تنها با مشتی سمینار و چند نهاد نیم‌دار مواجه خواهیم شد که گاه به عادت صفر و یک دیدن جمعی از سیاسیون ـ و به طور کلی بسیاری از ما ایرانیان ـ مانند طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها با تغییر دولت به محاق رفته و حتی پس‌مانده‌های آن مانند شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور هم به شدت دچار استحاله شده و عملا محملی سیاسی به دست دولت می‌دهد تا روند خروج آن از صف بودجه بگیران به جنجالی بزرگ تبدیل شده و در پایان جز شکل گیری موج منفی در جامعه نسبت به این اقدام رو به جلو، اتفاق درخوری رخ ندهد.

با چنین رویکردی، بسیار روشن است، فرجام امری که می‌توانست و می‌تواند همدلی بزرگی از کسانی که حب وطن دارند را به همراه آورد، تنها به جذب چند هنرمندِ برچسب خورده (خواننده، کارگردان و ...)، چند چهره علمی و شماری فوتبالیست دورگه و حتی غیر ایرانیِ ایرانی زاده خلاصه شده و نه خبری از جذب سرمایه‌های مادی ایرانیان خارج نشین به میان آمده و نه حتی گوشه‌ای از سرمایه کلان غیرمادی ایشان به سمت بوم باستانی ایران گسیل شده است.

ناگفته پیداست که سیاست زدگی، نخستین دلیلی است که میان ایرانیان جنگ دیده، تحریم کشیده، ایستادگی کرده و ... در مام میهن و ایرانیان کوچ کرده، سختی کشیده، غربت چشیده و ... دیواری ساخته که گاه به رقم دورنمایی که از فراز آن متصور هستیم، غیر قابل عبور می‌نماید، ولی این همه ماجرا نیست.

مهرزاد بروجردی، از مهاجران مؤلف ایرانی در این باره نقطه نظر جامع‌تری دارد. او با مطلعی از زبان شاملو، «دیری است با ما سخن به درشتی گفتید؛ خود آیا به دو حرف تاب‌تان هست؟»، با انتقاد به دولتمردان ایرانی بابت جدی نگرفتن شیوه‌های جذب مهاجران هم تبار، از فقدان استراتژی عملی در این باره گلایه کرده و برای اثبات مدعای خود نمونه‌هایی ذکر می‌کند که هرچند، چند سال پیش گفته شده‌اند، ‌هنوز صادق بوده و محل اعراب خواهند داشت؛

* کوتاهی و ناتوانی در فراهم آوردن پیش نیازهای بازگشت مانند پذیرش تابعیت دوگانه، عفو عمومی، حل مشکل نظام وظیفه و ...

* پافشاری بیش از اندازه بر جلب سرمایه مالی ایرانیان برون مرز که رنگ و بوی ابزار گرایانه و سود انگارانه به خود گرفته است؛ مانند دریافت مبالغ بیشتر برای تجدید گذرنامه ایشان

* چشم بستن و نادیده انگاشتن و گاه مخالفت آشکار با سرمایه‌های فکری و گرایش‌های فرهنگی ایرانیان خارج از کشور

کافی است نگاهی به نمونه‌های نامبرده ‌انداخته و موارد دیگری از این دست را به تعمق بنشینیم تا ماحصل کار چیزی نباشد، جز نگاه سخت‌گیرانه خودی و غیر خودی به این مقوله که به نظر نمی رسد نیاز چندانی به توضیح داشته باشد؛ نوعی نتیجه گیری ناامیدکننده که از سیاه و سپید نگریستن به موضوعات گوناگون ایجاد می‌شود و برای بسیاری مان آشناست!

کسی که جلای وطن می‌کند، غالبا از دید ما میدان را خالی کرده و چه بسا چون متصور هستیم به آسایش رسیده، حسادت برانگیز، مخالف، غرب زده، اجنبی پرست و یا حتی خیانت پیشه بوده و طبیعتا اگر قرار بر بازگشت وی باشد، باید بچشد آنچه می‌توانیم بر او بچشانیم!

البته این نوع نگرش به طور مطلق روی نخواهد داد و هستند کسانی که دست کم نیمه خالی لیوان این دسته از ایرانیان دور از وطن را هم دیده و وجه بد مهاجرت (آوارگی، بیکاری، غربت، تضاد فرهنگی، اقلیمی، زبانی و ...) را درک می‌کنند که اگر نبودند این افراد، همین سطح از ارتباط نیز به وجود نمی‌آمد.

با این تفاسیر هنوز این پرسش باقی می‌ماند که به راستی چرا دیوار خودی ـ ناخودی فرو نریخته و منافع حداکثری برای طرفین محقق نمی‌شود؟

اکنون کافی است این پرسش کلیدی را بگذارید کنار نتیجه‌های احتمالی استفاده از پتانسیل‌های ایرانیان و ایرانی زاده‌های دو گذرنامه‌ای و بلکه دو ملیتی دور مانده از وطن؛ نخست که می‌تواند چیزی بسیار فراتر از تشویق ملی‌ پوشان در دورترین نقاط جهان بوده و از بهره‌گیری از تخصص، ثروت، منسب و ... ایشان فراتر رفته و سرانجامی بسیار بهتر از جذب مهاجران توسط چین، هند، مصر و امثال آنها برای کشورمان پدید بیاورد؛ اما متأسفانه مغفول واقع شده است.

پاسخ به این پرسش هر چه باشد، قطعا کم کاری مسئولان در محقق نشدن آن تا به امروز بسیار چشمگیر بوده و به ویژه کوتاهی دستگاه دیپلماسی و وزارت خارجه و در طول آنها، دولت، بسیار آزار دهنده می‌نماید؛ به ویژه این روزها که انتخابات در پیش بوده و همان دولت مردان مغفول از ایرانیان خارج نشین در ‌چند سال گذشته، در تدارک صندوق‌های آرا برای اخذ رأی این هم‌وطنان به ظاهر ناخودی هستند!

منبع:تابناک   

 

 
استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.