به فلانی رای می دهیم که بهمانی ضایع شود
24 ارديبهشت 1392 |
موسوی، سیدعبدالجواد - اوضاع سیاسی کشور را اگر کمی با دقت رصد کنید همه چیز دستتان می آید. یعنی می توانید بفهمید چرا اوضاعمان مدت هاست تغییری نمی کند و هیچ صاحبدلی بوی بهبود از اوضاع جهان نمی شنود. مسائل ما مدت های مدیدیست که همان مسائل لاینحل قدیمی است و راه حل هایی هم که ارائه می دهیم همان راه حل های قدیمی. وقتی هم که مسائلمان حل نمی شود
عوض آن که در راه حل های ارائه شده تجدید نظر کنیم فکر می کنیم مشکل از نحوه اجرای راه حل بوده و فی المثل اگر آنرا با شدت وحدت بیشتری اجرا کنیم به توفیق دست پیدا می کنیم. نتیجه چنین بینشی همین اوضاعی است که ملاحظه می فرمایید. وضعیت بغرنجی که هر روز پیچیده تر می شود. کلاف سردر گمی که نه تنها گره ای از آن گشوده نمی شود بلکه هر روز گره ای بر گره های بی شمارش افزوده می شود. حاشیه نروم،به همین مسئله انتخاب ریاست جمهوری دقت بفرمایید کاملا متوجه عرایضم می شوید. ما چنان با شور و هیجان و دقت اخبار انتخاباتی را پیگیری می کنیم که گویی حیات و ممات ما بستگی به همین انتخابات پیش رو دارد. گمان نکنم حتی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری این قدر که ما بازی را جدی گرفته ایم ماجرا را جدی تلقی کنند. ما درست مثل تماشاچی های تیفوسی فوتبال می مانیم که آن قدر در شور وهیجان ناشی از بازی غرق می شوند که به هیچ وجه نمی توانند تحلیل در ست ومنطقی از روند بازی و موقعیت تیم مورد علاقه شان داشته باشند. اگرچه این میزان از شور وهیجان در فوتبال امریست کاملا طبیعی و جزو جذابیت های فوتبال محسوب می شود اما آیا در هنگام به قول امروزی ها" حق تعیین سرنوشت" هم باید مثل تماشاچی های تیفوسی فوتبال رفتار کنیم؟ در اغلب تحلیل هایی که این روزها از این سو و آن سو می شنویم نشانه های سیاست تیفوسی کاملا هویداست. به جای این که بگوییم فلانی چه برنامه هایی دارد و با آمدن او اوضاع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی چه خواهد شد به یکی می گوییم فتنه گر، به یکی می گوییم انحرافی، به آن یکی می گوییم ساکت فتنه، به آن دیگری می گوییم تکنوکرات وهمین جور ماشاءالله عین نقل و نبات به این وآن لقب و عنوان عطا می کنیم. بعد هم وقتی می خواهیم تکلیفمان را با یکی از این بزرگواران روشن کنیم به جای آن که بگوییم فلانی گزینه خوبی برای اداره کشور است می گوییم اگر به فلانی رای بدهیم بهمانی حسابی ضایع خواهد شد. این نهایت فرهیختگی و سیاست ورزی ماست. اگر هم کسی بگوید خب، گیرم که چنین شد اگر فلانی فردا تو زرد از آب درآمد چه؟ می گوییم: مهم نیست، فعلا بذار بهمانی ضایع شود اگر فردا فلانی هم شاخ شد فکری برای او می کنیم. واین چنین است که ما دوره می کنیم شب را و روز را هنوزرا. و در خیال آن که به ضایع کردن این و آن مشغولیم عمر خودرا ضایع می کنیم و هم چنان دل خوشیم که امروز حال فلانی را گرفته ایم و فردا حال بهمانی را خواهیم گرفت:
چه تقدیری رقم زد حضرت حق بر جبین ما
که شب دیریست ماندست و نشانی نیست از فردا
چرا عمریست در راهیم اما هم چنان برجا
و بر لب نیست جز شاید، ولی، اما، چرا، آیا...
منبع:تسنیم
|