پروژه ملت فلج چگونه به اجرا درآمد؟
19 ارديبهشت 1392 |
به گزارش خبرگزاری تسنیم، راه برونرفت از چالش اقتصادی موجود کدام است؟ این سوال میتواند یکی از متغیرهای مهم اثرگذار بر انتخاباتی باشد که ماه آینده در کشور برگزار میشود. یک اتفاق جالب در این میان رخ داده است. برخی جریانها و حلقهها که خود بخشی از معضل و صورت مسئله هستند، مجال حضور خویش در انتخابات را به عنوان بخشی از راه حل بلکه خود راه حل قلمداد میکنند. جریان کارگردان فتنه سبز در سال 88 با یک ادبیات و حلقه انحرافی با ادبیاتی دیگر خود را ناجی و منجی کشور از چالش اقتصادی معرفی میکنند و ادعا دارند که اگر به آنها مجال داده شود میتوانند مسئله را حل کنند.
طیف دستاندرکار فتنه سبز به ویژه یکی دو تن از سران آنها مدعیاند لازمه حل معضل اقتصادی موجود، گشودن گره مذاکره با آمریکا از طریق نرمش و سازش است. بدین معنا طیف مذکور میکوشد خود را کلید حل مسئله معرفی کند و مثلا دو تن از مقامات سابق را به عنوان منجی اقتصادی و میانجی سیاست خارجی تصویر کند.
آنها البته بر امواج سوءمدیریت و حاشیهسازی حلقه انحرافی در عرصه مدیریت غواصی میکنند. اما به جای اینکه همین انحرافها و حاشیهسازیها و سوءمدیریتهای منحرفان را مورد اعتراض قرار دهند، روندهای مثبت و مطلوب دولت به ویژه دولت نهم را مورد تخطئه قرار میدهند و اتفاقا با برخی انحرافات حلقه انحرافی همپوشان و همداستان شدهاند. در مقابل این در باغ سبز نمایی فتنهگران، شیوه حلقه انحرافی قرار دارد که ضمن فرافکنی مسئولیت و متهم کردن سایر دستگاهها، وعده توزیع پولهای هنگفتتر به اسم یارانهها را میدهد.
در طیف اخیر هرچه تدبیر و تعمق و دوراندیشی و انجام کارهای زیربنایی در چارچوب اقتصاد مقاومتی کمرنگ شده یا تحتالشعاع حاشیهسازی یک سال اخیر حلقه انحرافی قرار گرفته، وعدههای خوشرنگ و لعاب- با چاشنی نمیگذارند وگرنه ما چنین و چنان میکردیم- شدت یافته است.
در متن همین کمهمتی و حاشیهزدگی و بیعملی بود که ماجرا بعد سیاسی نیز پیدا کرد و ادعا شد وضع امروز ما در مقابله با تحریمها و فشارهای دشمن، وضعیت سخت شعب ابیطالب است. خروجی این تلقی- یا القاء!- همان بود که بعضا زمزمه کردند یا پالسهایی فرستادند مبنی بر اینکه اکنون (در وضعیت به ادعای خودشان ناتوانی مطلق!) هنگام مذاکره و حل مسائل با آمریکاست! بنابراین در راه حل اقتصادی این طیف نیز مانند طیف فتنه، خبری از اقتصاد مقاومتی، جهاد اقتصادی، بسیج همه ظرفیتهای ملی و شکوفایی فرصتهای بزرگ موجود یا مبارزه جدی با تروریستها و مفسدان و غارتگران اقتصادی (-سیاسی) نبود.
در بحبوحه القائات منفی همین دو طیف بود که رهبر حکیم انقلاب به میدان روشنگری گام نهادند و فرمودند وضعیت امروز کشور، وضعیت پیروز بدر و خیبر است و البته در این راه باید مجاهدت و خطرپذیری کرد. در واقع تفاوت مبنایی گفتمان سازش با گفتمان مقاومت این است که گفتمان مقاومت به تلاش مجاهدانه و معطوف به اولویتها ضمن باج ندادن به بیگانه میاندیشد و گفتمان دوم ضمن آن که مشغول دردسرسازی و هزینهتراشی برای کشور است، از فشار بیگانه برای چانهزنی در داخل استفاده میکند و خوشنشینی و عافیتطلبی به قیمت سواری دادن به اجنبی را -به رسم برخی شیوخ مرتجع منطقه- پیشه خود ساخته است.
آیا جریان فتنه بخشی از راه حل در زمینه ثبات و امنیت کشور و پیشرفت اقتصادی است یا نقشآفرین مهم برخی نابسامانیها و مزاحمتهای موجود؟ در این باره هرچند گفتنی زیاد است اما اجمالا به چند نکته قابل تامل اشاره میشود.
1- فتنه سال 88 نقش مهمی در امیدوار شدن دشمن به ایجاد شکاف و اختلاف در ایران و تمرکز روی فشار تحریمهای اقتصادی داشت. ادعای سران فتنه، تقلب در انتخابات بود اما هرگز سندی برای مدعای تقلب 11 میلیونی ارائه نکردند هیچ، که حتی کسانی چون تاجزاده و ابطحی و خیلیهای دیگر بعدها تصریح کردند امکان چنین تقلبی وجود ندارد. نهم اسفند سال گذشته «ایمان-م» قائم مقام ستاد دانشجویی در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی و دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران به خبرنامه دانشجویان گفت «این را همه میدانند، من بعد از انتخابات با آقای خاتمی صحبت کردم. آقای خاتمی میگوید من از اول هم به تقلب قائل نبودم.»
تقلب دروغ بزرگی بود که در اتاق عملیات سرویسهای جاسوسی بیگانه از ماهها قبل از انتخابات پرورده شد و برخی سیاستزدگان تهی شده از تشخص و وجدان ملی، القای آن را برعهده گرفتند. اولین سوال این است که چرا امثال خاتمی به جای فرار به جلو و مظلومنمایی، حقیقت خیانت امثال موسوی را به مردم باز نگفتند؟ آیا آیات الهی را نشنیده بودند که «شهادت را کتمان نکنید و هرکس آن را کتمان کند، قلب او گناهکار است» و «کیست ظالمتر از آن کس که شهادت و گواهی را نزد خداوند کتمان کند» (آیات 140 و 283 سوره بقره).
2- تقلب در انتخابات صرفا دستاویزی برای خیانت بزرگ بود. حتی سایت رسمی وزارت خارجه اسرائیل باورش نمیآمد سران آشوب سال 88 تا پایان مسیر در میدان بمانند چندان که پنجم تیرماه همان سال نوشت: «چه قدر دردناک و توهینآمیز است که خواسته مخالفان را درحد ابطال انتخابات تقلیل دهند. این حرکت مثل قطاری است که در آغاز هر یک به منفعتی که درآن میبیند، سوارش میشود و آنجا که در مسیرش، منافعش را زیر میگیرد، پیاده میشود.
پایان مسیر این قطار، عبور از جمهوری اسلامی است. ای کاش آقای موسوی بتواند تا آخر که همانا سرنگونی جمهوری اسلامی است همراه شود.» و انصافا دستاندرکاران انتحاری فتنه تا آخر مسیر و تا هر جا که توان داشتند در قطار به راه افتاده توسط موساد و سیا و امآی سیکس ماندند و لعنت ملت مومن ایران را در نهم دی 1388 دریافت کردند. دو ماه بعد از انتشار همین تحلیل بود که فتنهگران در روز قدس شعار دیکته شده از سوی سایت وزارت خارجه اسرائیل را تکرار کردند.
3- وقتی در روز قدس (اواخر شهریور88) عدهای از عوامل ضدانقلاب شعار نه غزه نه لبنان سر دادند و برای راهپیمایی عظیم ملت ایران علیه اشغالگران صهیونیست حاشیه ساختند، رصدگران اطلاعاتی دشمن به وجد آمدند و سنگ بنای تحریمهای بعدی را گذاشتند. در پی آن خیانت بزرگ، رابرت گیتس وزیر دفاع وقت آمریکا (رئیس اسبق سازمان سیا) ضمن سخنانی گفت «در حال حاضر به دلیل شکافهای عمیق در ایران پس از انتخابات، تحریم موثرتر از گذشته است.
ما در 30 سال گذشته چنین شکافهایی را ندیده بودیم. مخالفان به تدریج سیاستهای کلان جمهوری اسلامی را هدف گرفتهاند. اکنون باید تحریمها را تشدید کرد.» این اولین جرقه تحریمهایی بود که بعدا به واسطه مشورت فرستادگان سران فتنه به خارج کشور، نام «تحریمهای فلجکننده» را گرفت تا به زعم دشمنان بتواند ملت ایران را به زانو درآورد.
4- عنوان تحریمهای فلجکننده نه ساخته مقامات وزارت خارجه و خزانهداری آمریکا بلکه مشخصا مشورت داده شده و ساخته و پرداخته سازمان فتنه و نمایندگان گسیل شده آنها به خارج کشور است. این خانم کلینتون نبود که اولین بار در سال 90 از تحریمهای فلجکننده علیه ملت ایران سخن گفت. «جان هانا» از اعضای ارشد موسسه واشنگتن در سیاست خاور نزدیک و مشاور امنیت ملی دیک چنی (معاون جرج بوش) 28 مهرماه 1388 یعنی یک ماه بعد از ماجراجویی فتنهگران در روز قدس، از ملاقات با شخصیتهای نزدیک به رهبری جنبش سبز خبر میدهد و به روزنامه لسآنجلس تایمز میگوید «مطمئنا پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان ایرانی در اروپا- که در میان آنها بعضی شخصیتهای نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد، تحریم ضعیف و یا تدریجی فقط به رژیم این امکان را میدهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم موثر باشد، باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن!».
براساس آنچه در این 4 بند گفته شد فتنهگران به موازات امیدوار کردن دشمن به تشدید اختلافات در ایران، گرای تحریمهای گزنده و فلجکننده را داده و دشمن را تحریک و تشویق به این امر کردهاند تا شاید سر بزنگاههایی مانند انتخابات بتوانند ضمن دادن آدرس گمراهکننده به مردم، آنها را مقابل حاکمیت قرار دهند و خود را منجی بحران جا بزنند. جنایت از این بزرگتر؟! این عین مطلوب دشمن نیز هست. آنچه این خیانت نابخشودنی را کامل کرده، مشی حلقه انحرافی در حاشیهسازی و هل دادن برخی اجزای دولت به سمت کم کاری، سوءمدیریت، بیاعتنایی به مشکلات معیشتی و دهنکجی به مردم است.
آنها در این تلقی خیانتآلود با فتنهگران همداستانند که باید مردم را عاصی و ناراضی کرد و کوتاهیها را پای نظام جمهوری اسلامی نوشت. بنابراین آنها نیز در سرهم کردن -ضد- گفتمان «سازش» و جور کردن بهانههای آن مانند فتنهگران به دشمن مدد میرسانند و خانههای همان جدول دشمن را پر میکنند.
با این اوصاف اگر قرار است طمع دشمن از سر ملت ایران برداشته و سد تحریمها و مزاحمتها شکسته شود، چاره اول آن نفی و طرد تمام سرحلقههایی است که یا مبدع و مشاور دشمن در پروژه تحریمهای فلجکننده بوده و یا با حاشیهسازی و ایجاد انحراف در رویکرد دولت، نقش ایستگاه تقویتکننده را برای تشدید تاثیر تحریمها ایفا کردهاند.
در واقع این محافل کمترین صلاحیتی برای حضور در انتخابات ندارند ضمن اینکه گفتمان اصلی در انتخابات باید مبتنی بر نفی و «نه» گفتن ملی به این جبهه چند سر خیانت باشد. شرط گشایش و ساماندهی اقتصاد، کم کردن شر این حلقهها از سر سیاست و اقتصاد و مدیریت کشور است. این امر را باید به گفتمان ملی و روح جمعی حاکم بر فضای انتخابات تبدیل کرد
منبع:تسنیم
|