تعدد کاندیداها؛ طراوت سیاسی یا آسیب عمومی؟
31 فروردين 1392 |
تعدد کاندیداها در شرایطی میتواند حکایت از وجود طراوت سیاسی داشته باشد که در پس آن نوافقی صورت بگیرد و قدم به قدم گروهها و جناحهای سیاسی را به تک کاندیدای موردنظرشان نزدیک کند، نه اینکه در فاصله کمتر از دو ماه مانده به انتخابات هر روز بر تعدا کاندیداها افزوده شود و معلوم نباشد که در این فرصت کم چگونه ائتلافها و جریانات میخواهند هم بر سر یک کاندیداه به توافق برسند هم برای رقابت آماده شوند و هم برای اداره کشور برنامه دهند.
سیاسی- چندان واقع بینانه نیست اگر فکر کنیم حضور نزدیک به سی کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری به معنای طراوت فضای سیاسی است. کاندیداهایی که عموما متعلق به یک طیف سیاسی واحد و دارای همپوشانی جدی در پایههای اجتماعی خود هستند، با گفتارهایی که فصل تمایز آنها با یکدیگر چندان جدی نیست تا امکانی برای تمایزشان با یکدیگر وجود داشته باشد. تا کنون نزدیک به سی نفر از چهرههای سیاسی برای حضور در کارزار انتخاباتی اعلام آمادگی کردهاند. این رقم در همان نگاه اول رقمی غیر عادی و خارج از عرف چارچوب رقابتهای سیاسی به نظر میرسد. اما به واقع چرا تعدد کاندیداها با آسیبهای جدی همراه خواهد بود؟ این سوالی است که نوشته حاضر در پی آن است تا قسمتی از جواب آن را طرح کرده و توضیح دهد.
یکدستی ۸۴ و اختلافات ۹۲
سیاست از یک منظر چیزی نیست جز فرآیند اصولی و قاعدهمند تصمیمگیری و تصمیمسازی برای ایجاد توافق. توافقی که در صورت عدم وجود آن امکان بروز آنارشی در حوزههای جاری یک جامعه نه تنها تشدید مییابد که میتواند قطعی شود. عدم وجود توافق نزاعی جدی را در هر ساختار سیاسی-اجتماعی دامن میزند و امکان تجمیع بر سر یک تصمیم، برنامه، هدف، چارچوب و … را از بین میبرد. چه در دورههای قبلی انتخابات در کشور ما و چه در دموکراسیهای توسعهیافته دنیا روال منطقی ورود سیاسیون به عرصه رقابت انتخاباتی بر این قاعده استوار است که ابتدا بر اساس یک توافق پیشینی گزینههای نهایی و مهرهچینیهای مورد وثوق انجام میپذیرد و سپس گروهها یا احزاب مختلف دستاوردهای خود را که در فرآیند تصمیمگیری و رقابت درونی خود کسب کردهاند به رقابت اصلی عرضه میکنند. اصلیترین این دستاوردها بی شک توافقی است که در درون جناحها یا احزاب ایجاد میشود. چیزی که میتواند تشکل یافتگی آنها را چه در مرحله رقابت و چه در مقام قدرت حفظ کند و استحکام بخشد. بر این اساس تعدد کاندیداهای ریاست جمهوری در این دوره از انتخابات و با توجه به اینکه تنها کمتر از دو ماه تا برگزاری انتخابات فاصله مانده و هنوز چیزی از تعداد کاندیداها کاسته نشده که نشان از توافقی بین آنها باشد، میتواند هشداری برای آینده کشور ارزیابی شود. دولتهای نهم و دهم در حالی تشکیل شده و به کار مشغول شدند که به نحو چشمگیر از انتخابات مرحله دوم سال ۸۴ بر سر کاندیداتوری ریاست آن توافقی جدی در اردوگاه اصولگرایی وجود داشت. گذشته از اندک اصولگرایانی که از همان ابتدا در مقام نقد این دو دولت و ریاست محموداحمدینژاد بر آن برآمده بودند، صف کشی باقی چهرههای این جناح پشت سر دولتهای نهم و دهم مشهود بود.
حاصل این یکدستی و همگرایی اما در سالهای اخیر به شکلی مشهود به اختلاف نظری جدی بین دولت و همانها که باعث قدرت گرفتن آن شدند منجر شد. داستان اختلافات بی پایان و دامنهدار دولت و قوای مقننه و قضائیه حکایتی است که امروز همه آن را از بر هستند و نیازی به بازگو کردن آن نیست. حداقل در دو سال اخیر سطح توافق سیاسی در ایران شدیدا تنزل پیدا کرد. این تازه حاصل تعامل قوا و نهادهای قدرت و کنشگران سیاسی اصولگرا با دولتی بود که خود آن را بر کرسی قدرت نشانده و حمایتش کرده بودند. این پیشینه سوال جدی را میتواند به دنبال داشته باشد؛ با این وجود تکلیف همگرایی و توافق با دولت یازدهم و در حالی که سی کاندیدای اصولگرا هنوز به توافقی برای رقابت سیاسی دست نیافتهاند چه خواهد شد؟
وقتی رهنمودهای اخلاقی بی تاثیر میشوند
اخلاق و منش سیاسی گر چه از اصول جدی سیاستورزی پاینده و موفق به شمار میآیند اما ذکر این نکته که رعایت اخلاق سیاسی متضمن وجود ساختاری است که بتواند آن را حفظ و تضمین کند نیز الزامی است. شاید این سوال پیش بیاید که دلیل ذکر این مساله در این قسمت از بحث چه میتواند باشد؟
طی سالهای گذشته هر چه رهنمودهای اخلاقی و تذکرات برای رعایت منش اخلاقمدارانه سیاسی بیشتر شد، فضای کشور بیش از پیش با نمونههای مختلف افشاگری، اتهامزنی، سندسازی و … مواجه گشت. این به خوبی نشان میدهد که رهنمودها و نصایح اخلاقی و حتی هشدارها در این زمینه گر چه لازم به نظر میرسند اما نمیتوانند به تنهایی تضمین کننده رعایت اخلاق سیاسی باشند. از همین رو است که رقبای سیاسی انتخاباتی در این ماهها نمیتوانند و نباید به صرف چنین رهنمودها و نصایحی برای حفظ آرامش فضای سیاسی در فردای بعد از انتخابات و شکلگیری دولت یازدهم دل امید ببندند. همانگونه که محمود احمدینژاد در یک دگردیسی سیاسی جدی در آستانه سال ۹۲ دارای چهره و خصوصیاتی کاملا متفاوت با آن کاندیدای نه چندان مطرح سال ۸۴ شد، هر کس دیگری نیز میتواند در طول زمان حضورش در قدرت چنین دگردیسی را تجربه کرده و نزاعی جدید را در عرصه سیاست شکل دهد. به راستی چه تضمینی وجود دارد که برای هر یک از کاندیداهای مطرح امروز چنین آیندهای اتفاق نیفتد؟ کدام وعده و پیمان آنها میتواند این مضوع را تضمین کند؟ عامل بازدارنده ساختاری درون جناحی برای جلوگیری از وقوع چنین وضعیتی چیست؟
آینده مبهم
اندیشیدن به پاسخ این سوالات میتواند هر ناظری را نسبت به فردای رقابتی که در فاصله کمتر از دو ماه مانده به انجام آن سی کاندیدا را در میدان خود آماده به رزم میبیند بدبین کند. آینده سیاسیونی که کارشان از اجماع حداکثری بر محمود احمدی نژاد و دولتهای نهم و دهم به معرفی سی کاندیدای مختلف رسیده به چه وضعیتی میانجامد؟ نکته دیگر اینکه در حالی که اصولگرایان یکی پس از دیگری و با کارنامههایی نه چندان روشن و موفق برای انتخابات «احساس تکلیف» میکنند که تکلیف اصلی خود در عرصه سیاستورزی را که همانا مسئولیتپذیری است به فراموشی سپردهاند.
این خلأ نیز خطری خواهد بود برای آینده کشور. آنها وقتی در قامت مقاماتی میان دستی در کشور حاضر به پذیرش مسئولیت حوزه خود نیستند، بعد از رسیدن به ریاست جمهوری و دست یافتن به قدرت کلان چگونه و با کدام مکانیسم حاضر به جوابگویی به افکار عمومی خواهند بود؟ این دست سوالات و البته سوالات دیگری از این که مجال طرح آنها نیست ما را وامیدارد که با دیده شک به تعدد کاندیداهای اصولگرا در انتخابات ریاستجمهوری بنگریم.
کوتاه سخن آنکه تعدد کاندیداها در شرایطی میتواند حکایت از وجود طراوت سیاسی داشته باشد که در پس آن نوافقی صورت بگیرد و قدم به قدم گروهها و جناحهای سیاسی را به تک کاندیدای موردنظرشان نزدیک کند، نه اینکه در فاصله کمتر از دو ماه مانده به انتخابات هر روز بر تعدا کاندیداها افزوده شود و معلوم نباشد که در این فرصت کم چگونه ائتلافها و جریانات میخواهند هم بر سر یک کاندیداه به توافق برسند هم برای رقابت آماده شوند و هم برای اداره کشور برنامه دهند.
منبع:ایسنا
|