دكتر منوچهر محمدی استاد دانشگاه و مشاور وزیر امورخارجه در مصاحبه اي ديدگاه خود را در باره موضوع فتنه در انتخابات سال 1388 بيان كرد . با هم اين گفت و گو را مي خوانيم .
* تحلیل شما از نقش ولی فقیه در دفع حوادث پدیدآمده از آغاز انقلاب تاكنون چیست؟ این نقشآفرینی تا چه حد در حفظ بنیانها و اركان حیاتی نظام مؤثر بوده است؟
- بنده در كتاب «تحلیلی بر انقلاب اسلامی»، عوامل سهگانهای را بهعنوان اركان پیروزی انقلاب و تداوم آن تا امروز ذكر كردهام. یكی عامل ولایت فقیه است . اول بهعنوان رهبری حركت، دوم تودهی مردم ولایتمدار و سوم مكتب ولایی است. این سه عنصر با پیوندی ناگسستنی، باعث شدند كه این انقلاب با دست خالی در مقابل همهی قدرتها بایستد و به پیروزی برسد. در طول 32 سال اخير انقلاب توانسته بر مشكلات، معضلات و هجمههایی كه علیه این نظام و انقلاب بهوجود آمده، سربلند باشد و بتواند آنها را خنثی كند. من اسم چنین جامعهای را «جامعهی ولایی» گذاشتهام و معتقدم كه بسیاری از خواص و نخبگان ما درك درستی از این جامعهی ولایی نداشته و ندارند و به همین علت است كه دچار زاویه و انحراف میشوند. در جوامع دیگر همواره واسطهای بین رهبران و مدیران و متن جامعه وجود دارد كه همان نخبگان هستند. معمولاً نخبگان برای خودشان یك نقش خاص قائل هستند كه اگر بیشتر از رهبری و مدیریت نباشد، كمتر هم نیست. از همان ابتدای انقلاب اسلامی، حضرت امام بنای جامعه را به گونهای طراحی كرد كه خواص و نخبگان نتوانند این جامعه و این حركت را به نفع خودشان مصادره كنند. به همین علت ما میبینیم در این 32 سال بدون اینكه صدمهای به انقلاب بخورد، عدهای از خواص از صحنه خارج شدند. مرجع تقلید حذف شد، قائممقام رهبری عزل شد، رئیسجمهور حذف شد. بنابراین اگر ما بخواهیم به فهم درستی از علل و عوامل رفع این فتنهی بزرگ برسیم ، كه پیچیدهترین و بزرگترین فتنه در این 30 ساله بود، باید به همین سه عنصر برگردیم. مدیریت در اینجا رهبری امام (ره) بود. ایشان با تكیه بر تودهی مردم و آموزههای مكتب توانست بر مشكلات غلبه كند و با ظرافت و مدیریت فوقالعاده و ماهرانه این سیر را بگذراند. در زمان حضرت امام (ره) هیبت و صلابت ایشان باعث میشد تا نزدیكان جرأت ایستادگی در مقابلشان را نداشته باشند و بهناچار پیروی و تبعیت كنند، ولی امروز رهبری در حالی این مسئله را حل میكنند كه اكثر خواص، ایشان را تنها گذاشتهاند. من فكر میكنم جامعهی آینده نیز با همین ویژگی ولایی میتواند در برابر فتنههای بزرگتر از این نیز بایستد.
* مدیریت رهبر معظم انقلاب در انتخابات دهم ریاستجمهوری را چگونه ارزیابی میكنید؟ ایشان چه مشیی را پیش گرفتند تا جریان پس از انتخابات را كه هم از بعد داخلی برخوردار بود و هم از بعد خارجی و برخی معتقدند كه میتوانست ماهها و شاید سالها دامن این كشور را بگیرد، بعد از مدت كوتاهی و با حداقل هزینه به پایان برسانند؟
- به نظر من باید كمی به عقبتر برگردیم. اولاً در این جریان دو پدیده به هم پیوند خورد ؛ یكی جنگ نرمی كه دشمن راه انداخت و دیگری فتنهای كه از درون شكل گرفت. اگر ما مروری بر گذشته داشته باشیم، در طول حیات پربركت امام (ره) دشمن بر همهی ترفندهای جنگ سخت دست یازید و جواب نگرفت؛ اعم از كودتا، ترور، جنگ قومی و جنگ تحمیلی. این جریان برای من تداعیكنندهی زمان بنیصدر و حضرت امام (ره) بود. دشمن از فضای غبارآلود خیلی خوب استفاده میكند و حتی میتواند مردم را نسبت به رهبری بدبین كند. وظیفهی رهبری این است كه این فضای غبارآلود را شفاف كند؛ بعد از رحلت حضرت امام (ره) دشمنان فهمیدند كه باید با جمهوری اسلامی ایران از راه جنگ نرم مقابله كند و این كار را از همان روز اول روی كار آمدن رهبر معظم انقلاب آغاز كرد. به افكار، ایمان و اندیشههای انقلاب و بهخصوص اعتقادات و باورهای مردم هجمه كرد. رهبری خیلی خوب متوجه این ماجرا شدند. ایشان اواسط دهه هفتاد مسئله تهاجم فرهنگی و سپس شبیخون فرهنگی را مطرح كرد. این زمانی بود كه دشمن هم در داخل و هم از خارج بذر بیدینی و تقدسزدایی را در جامعه ما میپراكند. در زمان دولتهای سازندگی و اصلاحات هجمههای زیادی علیه مقدسات مذهبی شد و تلاشهای زیادی برای ترویج سكولاریسم صورت گرفت. درواقع از سال 1384 جنگ نرم و مسئلهی فتنه به هم پیوند خورد؛ زمانی كه دولت احمدینژاد بدون تكیه بر خواص و با تكیه بر تودههای مردم پیروز شد و اساس و اركان نخبگان را متزلزل كرد. آنها توانسته بودند در طول 25 سال جایگاه مستحكمی برای خودشان پیدا كنند و متأسفانه مقداری هم از ارزشها فاصله گرفته بودند. همهی اینها باعث شد تا رهبری فریاد بزند تا با مفاسد اقتصادی هرچه جدیتر برخورد شود. ما اگر پیامها و سخنان ایشان را در تمام این دوران مطالعه كنیم، متوجه میشویم كه ایشان در جریان انتخابات دهم غافلگیر نشد، بلكه بیانات و هشدارهای ایشان نشان میدهد كه دقیقاً میدانستند كه چه اتفاقی میافتد. یعنی نه از چند ماه قبل از انتخابات، بلكه از زمانی كه بهعنوان رهبری منصوب شدند، ایشان مورد به مورد میدیدند كه دشمن چه برنامهای دارد. یقیناً بستری كه در كشور توسط برخی خواص ایجاد شده بود، زمینهی سوء استفادهی دشمن را فراهم كرد. ایشان از قبل با دوراندیشی و دقتی كه داشت، متوجه شد كه مسائل به چه سمت و سویی میرود. در جریان انتخابات نیز ایشان خیلی خوب متوجه بود كه چه اتفاقی دارد مي افتد. ایشان بهخوبی فهمید كه هدف یك رقابت انتخاباتی نیست، هدف حذف احمدینژاد نیست، بلكه هدف براندازی است. لذا ایشان با هوشیاری از مسائل مراقبت میكرد. با مشاهده پیام نوروزی رهبری در سالهای 1387 و 1388 متوجه میشویم كه ایشان مرتب هشدار میداد كه فتنه بسیار عظیمتر از آن است كه برخی تصور میكنند. انتخابات سال 1384 بازگشت به اصول و ارزشهای اولیه انقلاب بود. واقعیت این است كه دولتهای سازندگی و اصلاحات از ارزشها فاصله گرفته بودند. من در كتاب «سیاست خارجی احمدینژاد» اشاره كردهام كه احمدینژاد بحث تازهای را مطرح نكرد، بلكه تنها به اصول و ارزشهایی بازگشت كه مورد تأیید حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب بود. دشمن از این بازگشت به اصول و ارزشهای اولیه احساس ناراحتی كرد و فهمید كه همه رشتههایش پنبه شده، زیرا دوران 16 ساله قبل از 1384 را در جهت سازشكاری ارزیابی میكرد، ولی وقتی چنین وضعی پیش آمد، برایش سنگین تمام شد.
*چگونه حوادث پس از انتخابات به واقعهی 9 دی و 22 بهمن انجامید؟ این حضور غیر قابل پیشبینی مردم با رهنمودها و توصیههای رهبر معظم انقلاب چه نسبتی داشت؟
- این جریان برای من تداعیكننده زمان بنیصدر و حضرت امام (ره) بود. بنیصدر به دست همین مردم و نیروهای انقلابی به ریاستجمهوری رسید. در شرایطی كه رقیبش یك میلیون و نیم رأی داشت؛ رأی او در آن زمان رأی بسیار بالایی بود. امام (ره) هم بنیصدر را خوب میشناخت، ولی نمیخواست چیزی را به مردم تحمیل كند. لذا بنیصدر رئیسجمهور شد. یك سال و نیم طول كشید تا شرایط عوض شد و مردم از رأیی كه داده بودند، پشیمان شدند. شعار میدادند «ابوالحسن پینوشه، رأی ما كوفتت بشه». آنجا بود كه امام وارد شد. یعنی وقتی برای مردم محرز شد كه اشتباه كردهاند، امام وارد شد. امام در نامه ششم فروردین 1367 خود به آیتالله منتظری، قسم خورد كه به بنیصدر رأی نداده، در حالی كه مردم تصور میكردند امام به بنیصدر رأی داده است. اینگونه شد كه امام بنیصدر را از مقام فرماندهی كل قوا عزل كرد و بعد هم مجلس شورای اسلامی رأی به عدم كفایت او داد. با این تدبیر امام (ره) وقتی كه بنیصدر عزل شد، نهتنها مردم ناراحت نشدند، بلكه به خیابانها ریختند و شادی كردند. در شرایطی مشابه و در اتفاقات سال 1387، اگر رهبری میخواست خیلی سریع موضع بگیرد و برخورد كند، آن هم در شرایطی كه هنوز مسأله برای مردم هضم نشده بود، چیزی حل نمیشد. درواقع زمان میخواست تا افراد یكی پس از دیگری چهره واقعی خودشان را به مردم نشان بدهند. مردم واقعاً در 9 دی 1388 احساس تكلیف كردند كه به كمك رهبری بیایند. در 18 تیر 1378 نیز چنین اتفاقی افتاد و در 23 تیر پس از آن مردم در حركتی اعتراضی بساط اغتشاشگران را جمع كردند.
* یعنی آیا عملكرد رهبری در آن حادثه را نیز دامنهای از مدیریت عبور از فتنه توسط ایشان میدانید؟
- دقیقاً همینطور است. رهبری اجازه داد كه این فتنه ابعاد خودش را برملا كند و بهطور كامل خودش را فاش كند.
* حتی ممكن بود این قضیه هزینههایی نیز داشته باشد. آن چیزی كه آنها تحت عنوان وحدت ملی مطرح میكردند، به معنی پذیرش آنان با همان مواضعشان بود. مقصودشان این بود كه بیایید با هم كنار بیاییم. این از نظر اسلام پذیرفته نیست. شما تهمتهایی به نظام زدهاید و میگویید نظام مرا با حفظ مواضعم بپذیرد؛ در حالی كه این امكانپذیر نیست.
- قطعاً؛ اگر رهبری میخواست زودتر وارد شود، هزینههای خیلی بیشتری داشت. البته طبیعی است كه چنین مواردی هزینه هم دارد، مثل هزینه شكستن حرمت روز عاشورا. البته جریان فتنه از همان هفته اول فهمید كه قافیه را باخته است، ولی نمیخواست تسلیم شود، بلكه میخواست امتیاز بگیرد. رهبری در طول این مدت خیلی زیبا بر روی دو نكته تكیه كرد؛ یكی باج ندادن بود و یكی بصیرت. كافی بود رهبری بگوید خیلی خوب! حالا بیایید مثلاً دولت وحدت ملی تشكیل دهید یا هیئتی را برای حكمیت قرار دهید. آنها یك امتیاز كوچك میخواستند كه رهبری هم نداد و بهدرستی هم این را نداد. دومین نكته تكیه بر بصیرت بود. رهبری با تكیه بر بصیرت میخواست بگوید كه ممكن است ما انسان سالمی باشیم، در خط انقلاب هم باشیم، ولی بصیرت نداشته باشیم. آنچه كه پس از انتخابات ریاستجمهوری رخ داد، خیلی از زعمای قوم و نخبگان و خواص كشور را دچار سردرگمی كرد. خیلی از مراجع كه ابتدا سكوت كرده بودند، وقتی در اواخر متوجه شدند كه فتنه جدی است، حكم دادند كه رویارویی با نظام حرام است و حفظ نظام از اوجب واجبات است. این سببی نداشت جز شیوهای كه رهبری در پیش گرفت.
من به خاطر دارم كه پس از بركناری بنیصدر بهشوخی میگفتیم امام اجازه داد كه بنیصدر اینقدر به دور خودش طناب بپیچد تا با همان طناب خودش را دار زد. من در آن زمان استاندار بودم. وقتی كه خدمت امام (ره) رسیدیم و راجع به رفتار بنیصدر شكایت كردیم، امام فرمودند كه به موقع عمل خواهند كرد و به ما گفتند برویم كار خودمان را انجام دهیم. چنین امری در همین زمان نیز اتفاق افتاد. اگر رهبری در زمانی نامناسب به مواجهه با جریان فتنه میپرداختند، قطعاً 9 دی و 22 بهمن اتفاق نمیافتاد. مدیریت فتنه به گونهای بود كه ماهیت فتنهگران روشن شود و مردم خودشان تصمیم بگیرند و از طرف دیگر ذهن دوستداران نظام نیز بهواسطهی سركوب خدشهدار نشود.
* آیا میتوانیم بگوییم مردم خیلی سریعتر از نخبگان به بصیرت رسیدند؟
افرادی در آغاز دهه چهل و در سالهای اول شكلگیری نهضت امام (ره) به ایشان مراجعه كردند كه اجازه بدهید اسلحه دست بگیریم و با جنگ چریكی حكومت شاه را سرنگون كنیم، اما امام (ره) مخالفت كرد و گفت تا زمانی كه تودهها آگاه نشوند و خودشان قیام نكنند، هر كاری كه شما بكنید عبث است. ممكن است نتیجه هم بگیرید، ولی زودگذر است. امام (ره) توصیه میكردند كه بروید تبلیغ كنید و به توده مردم آگاهی بدهید. به روحانیون و دانشگاهیان میگفت كه وظیفه شما آگاه كردن مردم است. همین آگاهی مردم باعث شد تا در سال 1357 قیام كنند و به دعوت امام لبیك بگویند. در فاصلهی 15 سال بین سال 42 تا 57، امام (ره) همواره بر آگاهی مردم تكیه داشت و هیچ وقت از آنان جلو نمیافتاد. یعنی میگفت بگذارید خود مردم اشتباه كنند تا بفهمند اشتباه كردهاند و آگاهی پیدا كنند. این امر با گذشت زمان به نسل جدید نیز منتقل شده است و مردم آگاهی دارند. میبینیم كه مردم با همان زبان سادهشان كوچكترین مسائل سیاسی را تجزیه و تحلیل میكنند. وظیفه خودشان را نیز میدانند. یعنی میدانند چه موقع باید وارد میدان شوند و چه موقع نباید. مثلاً در زمان جنگ تحمیلی صدام تهدید كرد كه در روز 22 بهمن میدان آزادی را بمباران میكند. با این وجود جمعیت عظیمی راهپیمایی كرد و میدان آزادی را پر كرد. خاطرم هست كه یكی از پاسداران به یكی از خانمهای شركت كننده در راهپیمایی گفت اگر میخواهید جایگاه را ببینید، در فلان نقطه بایستید. آن خانم گفت من چهكار دارم به جایگاه ؟ من میخواهم یك نقطه از این میدان را پر كنم. این نشاندهنده اوج بصیرت آن زن است. متأسفانه برخی نخبگان این مسئله را كمتر متوجه شدهاند. آنها وقتی تصور میكنند جایگاهی جدای از ولایت فقیه و مردم پیدا كردهاند، دچار تعجب میشوند و همین تعجب پردهای میشود كه واقعیت را از آنان پنهان میكند. مردم دچار تعجب نمیشوند، چون خودشان را نقطهای از دریایی بیكران میدانند. حضرت امام بنای جامعه را به گونهای طراحی كرد كه خواص و نخبگان نتوانند این جامعه و این حركت را به نفع خودشان مصادره كنند. به همین علت ما میبینیم در این 32 سال بدون اینكه صدمهای به انقلاب بخورد، عدهای از خواص از صحنه خارج شدند. مرجع تقلید حذف شد، قائممقام رهبری عزل شد، رئیسجمهور حذف شد. مشكل برخی نخبگان این است كه خودشان را جدای از متن جامعه میبینند. آنها خودشان را برتر از تودهها میبینند و فكر میكنند تافتهی جدابافتهای هستند كه این حق را هم دارند و این وظیفه را كه جامعه را آنطور برانند كه خودشان فكر میكنند. این تفكر هم در نگاه لیبرالیستی وجود دارد و هم در نگاه ماركسیستی. لنین بهصراحت میگفت كه توده مردم عوام و لمپن هستند و نخبگان باید به جای آنها تصمیم بگیرند؛ حتی بر آنها دیكتاتوری كنند و حكومت كنند. این انحراف است. فرقی هم نمیكند كه دانشگاهی باشد یا حوزوی. هر لحظه كه نخبه دچار عجب و غرور شد و خودش را دارای جایگاه جدایی دید، آغاز انحراف است. به همین علت است كه میگویم نظام ولایی ما جایگاهی برای نخبگان قائل نیست. نخبگان باید پیرو توده باشند، نه اینكه انتظار داشته باشند توده پیرو آنان باشد، چون امروز تودهها خیلی بهتر و سالمتر و شفافتر حقایق را میفهمند. توده مردم اگر اشتباه هم بكند، لجبازی نمیكند، چون منافعی ندارد.
* یكی از بحثهای رهبری در خطبه نماز جمعه 29 خرداد 1388 این بود كه روش و سیرهی ما جذب حداكثری و دفع حداقلی است. در مورد این مسئله تحلیلهای زیادی صورت گرفت. شما كارنامهی نظام جمهوری اسلامی را در این عرصه چگونه ارزیابی میكنید؟
- این مسئله شیوه پیغمبر اكرم (ص) و اولیاء خدا است. خداوند امكان بازگشت را فراهم كرده است. «صد بار اگر توبه شكستی باز آی» به این معنی است كه در باز است. هر لحظهای كه پشیمان شدی، برگرد؛ پذیرفته میشوی و جایگاه خوبی خواهی داشت. در زمان حضرت امام (ره) نیز به همین صورت بود. امام (ره) در آخرین لحظات خیانت بنیصدر به او میگفت برو در گوشهی خانه بنشین و كتاب بنویس و بخوان و در دام ضد انقلاب نیفت. امام در نامهی هشتم فروردین خود به آیتالله منتظری نیز اشاره كردند كه شما وارد سیاست نشوید، ولی در حوزهها درس بدهید. لذا منظور رهبری در خطبههای نماز جمعه نیز همین بود، منتها دشمنان برداشت غلط كردند. دشمنان فكر كردند با این جمله میتوانند فشار بیشتری وارد بیاورند و بیشتر درخواست امتیاز كنند، در حالی كه واقعاً چنین نیست. شما اگر واقعاً از ابعاد قضیهای كه ایجاد كردهاید ابراز ندامت كنید، میتوانید بازگردید. رهبری بهدرستی اشاره كردند كه امام (ره) هیچوقت باج به كسی ندادند. ما و مردم نیز به هیچ كس باج نمیدهیم، چون ارزشها و معیارها مشخص است و باج دادن معنی ندارد. لذا راه برای سران فتنه باز است تا بازگردند، نه اینكه سیاسیكاری كنند. آن چیزی كه آنها تحت عنوان وحدت ملی مطرح میكردند، به معنی پذیرش آنان با همان مواضعشان بود. مقصودشان این بود كه بیایید با هم كنار بیاییم. این از نظر اسلام پذیرفته نیست. شما تهمتهایی به نظام زدهاید و میگویید نظام مرا با حفظ مواضعم بپذیرد؛ در حالی كه این امكانپذیر نیست.
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی)