فتنه جديد شكايت فتنه‌انگيزان از حاميان انقلاب است
  17 فروردين 1392

 

دكتر كامران باقري لنكراني در دولت نهم نماد جوانگرايي و تخصص‌گرايي بود. او كه از شيراز به هيأت دولت آمده بود، پس از پايان مأموريتش به دانشگاه علوم پزشكي شيراز بازگشت و كانوني با نام بصيرت را راه‌اندازي كرد. دكتر لنكراني در گفت‌وگو با «ايران» با اشاره به شكايت مهدي هاشمي از روزنامه ايران و رسانه‌هاي انقلابي اين حركت را جزو دستورالعمل كودتاهاي مخملي دانسته و از قوه قضائيه مي‌خواهد تا رسانه‌هاي انقلاب در عرصه جنگ نرم را تحت فشار نگذارد. مشروح اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد.
بسياري از كارشناسان سياسي با وقوع فتنه اخير، دچار يك شوك بزرگ شدند چرا كه پيش‌بيني اين شرايط را نداشتند، آيا شما قبل از انتخابات وقوع چنين فتنه‌اي را پيش‌بيني مي‌كرديد؟
هنگامي كه شعار «هركس به غير از احمدي‌نژاد» مطرح شد مشخص بود كه در پشت اين شعار خطر بزرگي نهفته است چرا كه حاكي از آن بود كه بعضي افراد براي نبود احمدي‌نژاد حاضر به دست زدن به هر گونه اقدامي هستند. البته موضوع ديگري نيز به نگراني‌ها دامن زده بود و آن اين‌كه از يك سال مانده به انتخابات با دامن زدن به شعار تقلب دست به تشكيل كميته صيانت از آرا زدند، اين امر يعني برنامه‌ريزي قبلي براي طرح اين ادعا بود، حتي رهبري در فروردين ماه طي سخنراني در حرم رضوي از چرايي اين شبهه افكني اظهار نارضايتي كردند، جالب آنكه غربي‌ها و رسانه‌هاي آنها برخلاف تمامي انتخابات‌ گذشته مستقيماً وارد عمل شدند و از كانديداي مورد نظرشان حمايت كردند و حتي اعلام كردند در صورتي كه نتيجه انتخابات اينگونه شد يعني يك جايي اشكال وجود دارد. اما علي‌رغم تمامي شواهد نگران كننده ما فكر نمي‌كرديم كه چنين فتنه‌اي با اين حجم در بعد انتخابات به وقوع بپيوندد.
چرا اين شعار «هركس به غير از احمدي‌نژاد» محور وحدت از عوامل داخلي بي‌بصيرت تا صهيونيسم جهاني شد؟
كساني كه شعار هركسي به غير از احمدي‌نژاد را مطرح كردند هدفشان، تشكيل جبهه‌اي عليه احمدي‌نژاد بود اين افراد منافعشان با روي كار آمدن دولت نهم به نوعي به خطر افتاده بود.
ممكن است كمي مصداقي‌تر سخن بگوييد.
يكي از ويژگي‌هاي دولت نهم، ايجاد گردش مديريتي در حكمراني بود تا به اين وسيله مجدداً عدالت به‌عنوان ارزش و موضوعي مورد مطالبه جهت مقابله با ويژه خواري مورد تأكيد قرار گيرد. دولتي كه مسيرش در راستاي مبارزه با بي‌عدالتي و ويژه‌خواري باشد، طبيعتاً دشمنان خاصي را به وجود مي‌آورد. گروهي كه به همين دليل با دولت نهم دشمن شده بودند حامياني يافتند كه يك طيفشان منتقدين دولت به حساب مي‌آمدند. اما عده ديگر كه از ابتدا با اين انقلاب مشكل داشتند فرصت مناسبي را براي پنهان شدن در اين پوشش يافته بودند. البته همه كساني كه در اين جبهه حضور داشتند از يك جنس نبودند سران اين جبهه از دولت نهم از ابعاد سياسي و اقتصادي ضربه خوردند لذا با توجه به اين امر جبهه واحدي را تشكيل دادند كه از مخالفان با اغراض شخصي تا مخالفين نظام در آن جمع بودند، بدين سان توانستند قبل از انتخابات براي خودشان اعتماد به نفسي را مهيا سازند. بايد در تحليل و تفسير مراحل فتنه توجه داشت كه طيف مقابل جبهه‌اي همگون نبودند.
به نظر شما مديريت واحدي در جبهه وجود داشت؟
زخم خوردگان داخلي مديريت داخل كشور را برعهده داشتند كه طراحي‌ها و برنامه‌ريزي‌ها با اين افراد بود.
منظورتان را از زخم خوردگان روشن‌تر بيان بفرماييد، زخم خوردگان به واقع چه كساني هستند؟
موسوي و كروبي مديريت داخلي اين فتنه را برعهده نداشتند و ندارند. هر دو نفر، از نيروهايي بودند كه از قبل در صحنه‌هاي مختلف نظام حضور داشتند به همين خاطر قدرت بسيج اين دو هرگز قابل توجه نبوده است. اين دو تبديل به نمادي براي استفاده ديگران از آنها شدند. با مرور دقيق فتنه اخير مشخص مي‌شود كه در بسياري از موارد مديريت با خود اين افراد نبود. به عنوان مثال در همان فاصله ارديبهشت تا خرداد كه موضع‌گيري‌ها تندتر، مفصل‌تر و متعددتر مي‌بود، شما كاملاً مي‌توانيد روند و سير صحبت‌هاي مذبذبانه موسوي را مشاهده كنيد. ايشان قبل از انتخابات از ولايت فقيه و حتي از مصداق آن دفاع مي‌كند و به ارتباطات خود با رهبري افتخار مي‌ورزد. كروبي هم اين نفاق در موضع‌گيري‌هايش به روشني قابل مشاهده است. من به هيچ وجه اين دو را محورهاي جريان فتنه نمي‌دانم.
پس چه كساني را محور مي‌دانيد؟
محور از اتحاد بين زخم‌خوردگان انقلاب و نيروهاي ضد انقلابي كه با اساس انقلاب مخالف بودند به وجود مي‌آمد. اين محور حمايت‌هاي خارجي را جذب و بعضي مواقع اقدامات خشونت‌آميز داخلي را مديريت مي‌كرد. البته گروهي كه پيش از اين منافع سياسي و اقتصادي را از نظام برده بودند و در آن موقعيت آنها را در معرض خطر مي‌ديدند و در امتحان بين منافع شخصي و منافع نظام رفوزه و منافع شخصي را به منافع ملي و ديني ترجيح دادند در نقش جديد اين جبهه ظاهر شدند.
مهمترين اقدامات احمدي‌نژاد كه باعث شد اين افراد احساس خطر كنند، چيست؟
در انتخابات نهم رياست جمهوري در حالي كه اكثريت مطلق گروه‌ها و احزاب هر كدام براي خود كانديدايي را معرفي كرده بودند در اين بين آقاي احمدي‌نژاد با كسب اقبال مردم برخلاف نظرات ديگران رئيس‌جمهور شدند. طبيعتاً اين ضربه سختي براي آنها بود. دقيقاً از فرداي سوم تير كه انتخابات نهم دوره رياست جمهوري به اتمام رسيد شاهد حركت‌هايي براي جبران اين شكست بوديم. آنها اين گونه تعبير مي‌كردند كه اگر ما درست عمل مي‌كرديم ايشان رأي نمي‌آورد و دليل رأي آوردن او اشتباهات تاكتيكي خود ما است. اين ديدگاه متكبرانه اشتباهات خود را فقط در تبليغات و حول انتخابات ارزيابي كرد؛ آنان اشتباهات خود را هرگز ناشي از رويگرداني مردم از آنها تعبير نكردند. آقايان اشتباه خود را در نگاه غلط‌شان به ارزش و اصول نمي‌ديدند. اما در اين ميان دولت نهم نشان داد كه مشكل اصلي شعار خوب و بد و كانديداي متعدد نيست و با اخلاص و توجه و پايبندي به ارزش‌هايي كه امام و رهبري تبيين مي‌كنند مي‌توان براي كشور كارآمدي را به بار آورد. حجم اقدامات سازنده دولت نهم تبديل به برگ برنده‌اي شد كه گفتمان انتخابات دهم را تا حدود زيادي تغيير داد. البته در برخي شهرهاي بزرگ بويژه تهران، چون توجه دولت بيشتر به مناطق محروم بوده اين تغيير گفتمان زياد قابل ملاحظه نبود. شما وقتي رأي‌هاي شهرهاي كوچكتر را بررسي مي‌كنيد اين تغيير گفتمان را مي‌بينيد. جاهايي بوده كه نامزدهايي غير از احمدي‌نژاد اصلاً رأي نياورده‌اند و يا در بعضي صندوق‌ها نسبت‌ رأي‌ها 400 به يك بود حتي يكهزار به يك بود. دليلش هم واضح است آن مناطق با تمام وجود تغيير گفتمان دولت نهم را حس كردند. به واقع اقدامات عمراني، سازندگي، خدماتي و... در دولت نهم با تمامي دوره‌هاي قبل قابل قياس نبود اين مصاديق كاملاً ملموس بود كه انتخابات را تحت تأثير خود قرار داد. تحليل اين آرا در مناطق مختلف كشور مي‌تواند راهي براي انعكاس ارزش خدمت‌رساني و تأثير آن بر شكل‌گيري آراي سياسي مردم باشد. شعار هركسي به غير از احمدي‌نژاد بعد از مدتي فراموش شد و حمله به اصل نظام جايگزين آن شد كه نشد.
آيا اين تغيير استراتژي از قبل برنامه‌ريزي شده بود يا اتفاقات پيش‌رو براي معارضين آنان را به اين سمت هدايت كرد؟
تحليل آن ايام با تحليل امروز من متفاوت است، درست است كه بنده به شخصه پيش‌بيني تلاش عده‌اي در برابر نظام و اهميت فتح پست مهم رياست جمهوري را با انجام هركاري داشتم؛ آقايي كه يك عمر در مجالس عمومي حاضر نشده بود يك دفعه در ايام فاطميه پاي ثابت مراسم مذهبي شده بود ولي فكر نمي‌كردم كه اين افراد براي ادامه مسير لجاجت خود با كل نظام و ميراث آن معارضه كنند. استراتژي جديد را من از شب انتخابات درك كردم كه ايشان با معرفي خود به عنوان كانديداي پيروز مشروعيت نظام را زير سؤال بردند. البته اين جنس همه معارضه‌ها به يك شكل نبود، برخي از سر لجبازي و عناد ديگران به دنبال منافع شخصي خود بودند و جالب آنكه همين افراد منفعت طلب هنگامي كه از استحكام دولت دهم مطمئن شدند با عوض كردن رنگ سعي به چنگ انداختن به منابع قدرت در دولت نهم داشتند؛ اين هشداري است كه هر دولتي را از بابت نزديكي منفعت طلبان به آن تهديد مي‌كند. برخي هم به بهانه انتخابات فرصت مناسبي را براي حمله به اصل نظام و عقده گشايي يافته بودند. اين تفرق در جبهه باطل علي‌رغم اتحاد ظاهري وجود دارد و روز به روز شكاف‌هاي آن بيشتر مي‌شود و از روز قدس به بعد اضمحلال اين جريان هويدا شد.
شما آقاي موسوي و كروبي را جزو سران و رهبران فتنه ندانستيد، اما در اين مدت ما شاهد حمايت‌هاي كشورهاي غربي و قرار گرفتن اپوزيسيون پشت اين دو چهره بوده‌ايم و اين دو شخصيت تا به امروز با تكرار منويات صهيونيست‌ها در همان خط باقي مانده‌اند، حتي آخرين بيانيه ايشان نشانگر استمرار همان انديشه است؟
منظور من بازي خوردن اينها نبود يا اين‌كه آدم خوبي هستند عرض من اين است كه اين دو نفر ظرفيت انجام اين كار را ندارند، اين بيانيه‌ها و هدايت مجموعه كار اين دو نيست اينها كوچكتر از اين حرف‌ها هستند، اين دو جزو بازي خيمه شب بازي مستكبرين بودند. هم اكنون نيز حرف فتنه‌گران اين است كه تاريخ مصرف اين دو نفر به پايان رسيده و ما نبايد خود را محدود به اينها بكنيم. بيانيه ايشان چند امر روشن را بازتاب مي‌دهد نخست ادبيات نفاق آلود يعني ضمن اعتراف به مسائلي بعضي از واقعيات را منكر مي‌شود و هيچ مسئوليتي براي خود قائل نيست.
در اسرائيل و امريكا نيز هرگز شاهد آن نبوده‌ايم كه نخست‌وزير يا يك مقام ارشد دولتي سابق عليه منافع ملي يا ايدئولوژي آن نظام اقدامي را انجام دهد در حالي كه در كشور انقلابي و اسلامي ما رئيس سابق مجلس و آخرين نخست‌وزير كشور امروز در قالب اپوزيسيون نظام ظاهر شوند به واقع با نگاه آسيب‌شناسي چرا اين اتفاق رخ داده است؟
امام فرمودند كساني تا آخر با انقلاب خواهند ماند كه اسلام ناب را تا بن استخوان قبول كرده باشند، هر كسي كه انقلاب را عميقاً باور نكرده و در جايي به تجمل‌گرايي آلوده شده باشد قطعاً تا آخر مسير نمي‌تواند همراه انقلاب باشد. علي‌رغم مشاهده ريزش بعضي از قديمي‌هايي كه از ابتدا هم باور عميقي به انقلاب نداشتند و در ادامه مسير خود آلودگي‌هايي را با خود همراه كردند كه هرگز آن را براي خود آفت حساب نكردند آنان ويژه‌خواري را حق خود مي‌دانستند؛ به هر حال علي‌رغم اين ريزش‌ها شاهد رويش نسل جوان و آگاهي بوده‌ايم كه با جايگزيني همراه خوبان قديمي آينده انقلاب را تضمين مي‌كنند.
مقام معظم رهبري بارها به نخبگان بي‌بصيرت اشاره كردند در اين ميان مطرح مي‌شود كه قبل از اعلام نتيجه انتخابات از سوي برخي از دست‌اندركاران به رقيب آقاي احمدي‌نژاد تبريك گفته شده است، آيا اين امر را تأييد مي‌فرماييد؟
در ايام مبارزات انتخاباتي كه همزمان با ايام فاطميه بود از مجلس عزاداري خارج مي‌شديم كه يكي از بزرگان اهل سياست را ديدم ايشان بي‌درنگ گفت، انتخابات كه تكليفش روشن است و فلاني رأي خواهد آورد. من با اظهار تعجب گفتم شما به عنوان يك فرد سياسي چگونه اين نتيجه را مي‌گيريد مردم ما فقط تهراني‌هاي خاص مدنظر شما نيستند؛ شما قبلاً با مردم ارتباط داشتيد به جنوب تهران هم مي‌رفتيد حالا ديگر نمي‌رويد و فقط به اصطلاح با فرادست‌ها ارتباط داريد تا با فرودست‌ها.
به قول امام مرفهين بي‌درد...
حالا من نمي‌خواستم ايشان را زياد بكوبم اين تعبير را نگفتم ولي واقعاً همين تعبير شما است. به هر حال امر به آنان مُشتبه شده بود كه ايران در افرادي خلاصه مي‌شود كه با آنها سروكار دارند. اما كشور ما سرزمين پهناوري است كه از خاش، تا سرخس و چالدران، ماكو، خرمشهر، كوشك حسينيه، خورموج و جاسك همه جزئي از آن است. خوشبختانه آراي اينها هم محترم است و فرقي بين آراي يك روستايي در قلعه گنج كرمان و يك آقاي تحصيلكرده شمال تهراني نيست. من برخلاف تمام انتخاباتي كه در آن شركت كردم رأي خود را به صندوق حسينيه ارشاد انداختم، دليلش هم آن بود كه فكر مي‌كردم ما بايد اثبات كنيم همه جزو يك ملت هستيم و حدود 2 ساعت هم در صف بودم، آنجا چند تا مصاحبه با زبان انگليسي كردم همانجا چند نفر آمدند گفتند تصميم ما براي رأي دادن به رقيب احمدي‌نژاد قطعي بود ولي فقط مي‌ديديم وزير همانند مردم عادي در صف ايستاده، ما رأي‌مان عوض شد. ما با مردم خوبي سروكار داريم حتي بسياري از كساني كه به آقاي موسوي رأي دادند قصد بدي نداشتند و بعد از مدتي هم نظرشان عوض شد.چرا كه ديدند گروهي كه ايشان را مديريت مي‌كند به دنبال منافع مردم نيست.
لطفاً كمي شفاف‌تر سخن بگوييد منظورتان از گروهي كه موسوي را مديريت مي‌كند جريان دوم خرداد است؟
نخير، مردم ما خودشان متوجه هستند.
خوب منظور شما چه فردي است بعضي از موسوي خوئيني‌ها نام مي‌برند.
ايشان هم جزو اين باندي هستند كه تلاش دارند حاكميت خود را حفظ كنند. به هر حال مردم ما وقتي واقعيت‌ها را ديدند نظرشان را اصلاح كردند ولي واي به حال سياسيوني كه دچار لجبازي مي‌شوند.
نخبگان و خواص چرا به تعبير رهبري مردود شدند؟
عده‌اي لجبازي‌هايشان جلوي تفكرشان را گرفت و چون گاهي بستگانشان هم در عرصه فتنه حضور داشتند دچار انحراف شدند. برخي ديگر قائل به بازگشت تفكر عدالت طلبانه به گفتمان سياسي كشور نبودند چرا كه اين حرف‌ها را آرماني و مربوط به دهه‌هاي گذشته مي‌دانستند و به دنبال همسان سازي با جهان مستكبر بودند. بعضي‌ها هم نتوانستند اهم في‌المهم كنند، نفهميدند كه هم اكنون بايد چگونه موضع‌گيري كنند. نه دولت و نه شخص آقاي رئيس‌جمهور هرگز ادعاي كامل بودن نداشتند بله حتماً اشتباهاتي وجود داشته اما در مقايسه تغيير رويكرد و روند دشمن است. زماني روزنامه‌هاي دولتي و كساني كه از بيت‌المال ارتزاق مي‌كردند در ماه محرم مي‌نوشتند كه جريان محرم ناشي از خشونت بدر و احد پيامبر اسلام بود و عبارت يزيد را تكرار كردند، خوب اين دو تفكر چگونه قابل قياس است؟! در دولت نهم به تنهايي بيش از دو و نيم برابر دولت‌هاي قبل كار شده بود اما خواص مردود به ميزان ناچيز كسري مي‌نگريستند.
عملكرد قوه قضائيه را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
اتفاق بزرگي كه رخ داد آن بود كه كساني كه تنها ادعاي رهبري جريان فتنه را داشتند در افكار عمومي قبل از دادگاهي محكوم شدند و اين محكوميت باعث شد تا آن فردي كه در ابتدا جمعيت چند هزار نفري را به دور خود جمع مي‌كرد امروز براي شركت در مراسم ختم هم جرأت كافي را ندارد. تدبير رهبري براي اتمام حجت و پيش بردن مرحله به مرحله مديريت وقايع دستاورد بزرگي را براي كشور ايجاد كرد. البته بعضي از دستگاه‌ها ممكن است عملكرد قوي را نداشته باشند، اما نكته مهم هوشيارسازي مردم است.
اين هوشيارسازي تا كي بايد ادامه يابد به هر حال مردم ما براي برخورد با كساني كه در زندگي‌شان اخلال ايجاد كردند، متوقع هستند؟
ما دعا مي‌كنيم همه كساني كه از دستشان كاري بر مي‌آيد به موقع به وظايفشان عمل كنند تا اين ادبيات در كشور نهادينه شود كه قانون‌شكني بي‌پاسخ نخواهد ماند.
در اين بين البته روند معكوس قضيه قضايي هم رخ داده است يعني بعضي از اهالي فتنه مانند مهدي هاشمي شروع به شكايت از رسانه‌هاي افشا كننده فتنه‌گران داشته‌اند و به واقع به دنبال حمله قضايي به رسانه‌هاي خودي در عرصه جنگ نرم هستند،‌حتي مدير مسئولان اين روزنامه‌ها مجبورند وقت زيادي را براي پاسخ به ادعاهاي وكلاي فتنه گران صرف كنند، اين روند چگونه قابل تفسير است؟
اين اقدام جزو دستورالعمل انقلاب‌هاي مخملي است كه در هنگام فشار جاي شاكي و متشاكي عوض شود و آنان به دنبال استفاده از ابزارهاي مدني و قضايي هستند. ما در اين سال‌ها شاهد شكايت‌هاي متعدد از مسئولان نظامي و انتظامي و حتي رسانه‌هاي فعال در عرصه جنگ نرم بوديم. هم اكنون فتنه‌گران از اين ابزار استفاده معكوس مي‌كنند تا جريان اصيل انقلاب را تحت فشار قرار دهند، اين هم از امتحانات ما است؛ اميدوارم افراد دست‌اندركار بر ابتلا فتنه بودن اين اقدام توجه كنند. بله در نظام اسلامي حق هيچ كس حتي يك كافر نبايد پايمال شود اما نمي‌توانيم چشممان را ببنديم تا كساني منافع ملي ما را پايمال كرده و حقانيت نظام را زير سؤال ببرند و در انتها طلبكارانه از مدافعين انقلاب و شهدا شكايت كنند.
به نظر شما علت استمرار فتنه از مقطع انتخابات تا 9 دي به چه مواردي باز مي‌گشت؟
ابعاد موضوع حتي براي كساني كه در صحنه حضور داشتند مشخص نبود، چرا كه آنان ضمير خود را روشن نكرده بودند. چرايي درباره كارآمدي دولت شروع شد اين چرايي به صحت انتخابات كشيد اما هنگامي كه مشخص شد كه فتنه‌گران به دنبال نابودي اصل نظام هستند؛ همان روز تير خلاص به مغز فتنه شليك شد چرا كه پشتيباني اندك مردمي خود را از دست داد. چرا كه بر طبق نظرسنجي‌هاي خارجي نظام داراي پشتوانه بيش از 85 درصدي است. فقط هنر اهالي فتنه پنهان‌سازي اين مخالفت با اصل نظام در پوسته ايجاد شك در انتخابات بود. آنچه كه ما امروز نگران آن هستيم آن است كه چالش‌هاي آتي انقلاب از اين جنس نخواهد بود، اگر امروز به فتنه‌اي كه پرونده آن بسته شده مي‌پردازيم به خاطر آسيب‌شناسي پرونده است. ما در پزشكي هنگامي كه فردي فوت مي‌كند با انجام كالبد شكافي به دنبال دليل مرگ هستيم تا با كسب تجربه از تكرار اين عارضه خودداري كنيم. بسيار پيش مي‌آيد كه انسان‌هاي حق به جانب و با سابقه درخشان در موقع لازم بر سر انتخاب بر روي منافع شخصي و ارزش‌هاي اصيل دچار شك شده و رفوزه مي‌شوند. به واقع با پيگيري رهنمودهاي رهبري ما از خطرات مصمون خواهيم بود.
نقش رهبري حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در مديريت حوادث اخير را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
من دوستي دارم كه از نظرسني از من بسيار بزرگتر هستند در بعضي اوقات ايشان وقايع 28 مرداد را براي من نقل مي‌كنند، آنچه رخ داده را مرور مي‌كنند ايشان وقايع اخير را بسيار وسيع‌تر از كودتاي 28 مرداد مي‌دانستند اما تنها عاملي كه موجب عدم سقوط نظام شد را رهبري مي‌دانند. ما هرچه داريم مديون رهبري هوشمندانه مقام معظم ولايت هستيم.
به نظر شما در انتخابات بعدي رياست جمهوري بايد چگونه با جريان اصلاحات برخورد كرد و با كانديداي اين جريان چگونه بايد برخورد كرد؟
هم اكنون ما شاقول يا شاخص مناسبي داريم. بايد ديد افراد در فتنه اخير كجا بودند و چه كردند؛ آنهايي كه مدافع انقلاب و نظام بودند كه هيچ ولي كساني كه با ارزش‌هاي انقلاب مقابله كردند طبيعتاً هيچ جايي در نظام ما ندارند.
آقاي خاتمي جزو كدام دسته هستند؟
ايشان جزو مردودين قطعي هستند؛ رفتارهاي چندگانه ايشان ثابت كننده آن است كه ايشان همراه انقلاب نبودند، حتي در بسياري از موارد ايشان عليه انقلاب ميدان داري مي‌كردند من گمان نمي‌كنم ديگر چنين شخصيت‌هايي افتخار خدمت در مناصب جمهوري اسلامي را مجدداً بيابند.
ايام فتنه اخير خاطره‌اي را نيز به ثبت رساند، خاطره شما از آن ايام چيست؟
من در همان ايام با توجه به تهديدهاي مدنظر در حمله به بيمارستان و مراكز درماني كه حتي در چند مورد اقدامات ناموفقي را نيز در بمب‌گذاري داشتند از همكاران خواهش كرديم كه چنانچه فرصت دارند براي كمك بمانند. من حدود ساعت چهار صبح وقتي به وزارتخانه آمدم ديدم حدود بيش از 60 درصد در وزارتخانه باقي مانده بودند، به آنها گفتم چرا شما مانديد ما مراكز درماني مدنظرمان بود، اما آنها در جواب گفتند شايد از دستمان كاري برآيد؛ اين همسويي عمومي براي من خوشحال كننده بود ضمن اين‌كه شرمنده آنها نيز شدم. البته يك خاطره بسيار تلخ هم از آن وقايع همراه من است؛ در همان ايام يك مجروح بسيجي را با آمبولانس به سمت مركز درماني مي‌بردند در مسير به من خبر دادند كه آمبولانس در بين درگيري‌ها افتاده، من از انتظامات بيمارستان و مسئولين انتظامي خواستم كه به اين آمبولانس برسند اما متأسفانه وقتي به اين آمبولانس رسيدند ديگر كار از كار گذشته بود چرا كه فتنه‌گران با متوقف كردن آمبولانس مجروح بسيجي را پياده كرده و با ضربات فيزيكي شديد ايشان را به شهادت مي‌رسانند. هنوز هم با يادآوري اين خاطره دردناك و مظلومانه (سكوت همراه با بغض) همين‌هايي كه بسيج و بسيجيان را به بهانه آزادي‌خواهي و دفاع از حقوق بشر مورد حمله قرار مي‌دادند وحشيانه به اين مجروح حمله كردند تا خون اين شهيد بزرگوار رسواكننده جنايت‌هاي آنها باشد.
چه شد كه شما به عنوان يك پزشك انقلابي احساس كرديد كه بايد به مدد انقلاب بياييد؟
من از برخي از افراد كه اين حرف‌ها را زدند خاطره‌ها دارم، آنان زياد در مسائلي كه تخصص نداشته‌اند صحبت كردند در كار پزشكي ما هم خيلي‌ها دخالت مي‌كنند، البته به دور از مزاح ما معتقديم كه سياست‌ ما عين ديانت ما است اين يعني اين‌كه نمي‌شود ما ديندار باشيم و در مسائل سياسي نظر ندهيم، من و امثال من نمي‌توانند ببينند كه سرمايه‌هايي كه امام و شهدا براي ما به ارث گذاشتند بي‌رحمانه تاراج كنند و ما هم بگوييم كه مقابله با تاراج تخصص ما نيست. اصولاً نگاه حضرت امام در دينداري مبتني بر حساسيت در مسائل سياسي است، دينداري حكم مي‌كند هنگامي كه دينداري مورد هجمه قرار گرفت و عدالت به فراموشي سپرده مي‌شود و آنجايي كه رهبري مظلوم واقع مي‌شوند وارد عرصه شويم حتي اگر عده‌اي خوششان نيايد يا اين‌كه موقعيت دانشگاهي ما به خطر افتد ما موقعيت دانشگاهي را براي دفاع از اسلام مي‌خواهيم والا عضويت در فرهنگستان و نوشتن صدها مقاله در ISI به ذاته ارزشي براي ما ندارد.

منبع:رجانیوز   

 

 
استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.