روایت دکترسلیمانی از اتاقکوچکی که خودکفایی صعنتفضایی را رقمزد
5 فروردين 1392 |
دکتر محمد سلیمانی وقتی در یک اتاق 12 متری پیگیر فن آوری ماهواره در ایران بود شاید فکر نمیکرد چند سال بعد و بعنوان وزیر ارتباطات مجري پروژه پرتاب ماهواره بر اميد و ماهواره سفير خواهد شد. وزیر خوشنام دولت نهم و استاد تمام رشته برق را پدر فن آوری ماهواره ایران میدانند. این برادر دو شهید حالا نامزد ورود به مجلس نهم است. متن زیر گزیده سخنان او در گفتگو با رجانیوز است.
در بهمن سال 61 از پاياننامه دكترايم دفاع كردم و از دانشگاه پيير ماري كوري و مدرسه عالي برق كه جاي مهم تحصيلي فرانسه است، فارغالتحصيل شدم و دو هفته بعد به ايران برگشتم و در دانشگاه علم و صنعت استخدام شدم و از آن موقع تا حالا در آنجا مشغول هستم.
از کنکور تشریحی تا عزل در دولت اصلاحات
من از سال 61 كه وارد ايران شدم، تا به حال همواره فعاليتهاي اجرايي داشتهام. در سال 62 مسئول برگزاري كنكور شدم. آن روزها کنکور تشریحی بود و برگزاری اش خیلی سنگین. تا شهريور 62 اين مسئوليت را داشتم. بعد در دانشگاه كارم را شروع كردم و مدت كوتاهي در دانشگاه بودم. بعد مديرگروه مخابرات در دانشكده برق دانشگاه علم و صنعت شدم. مدتي در آنجا بودم و در سال 65 از من دعوت شد كه معاون پژوهشي سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي شوم. آن موقع اين سازمان يك سازمان ملي بود. بعد بحث جنگ خيلي جديتر شد و ضرورت داشت كه وارد مسئله سيستمهاي الكترونيكي و راداري و تحقيقات شويم و در آن زمينه كار كنيم، لذا در گروه الكترونيكي مخابرات وزارت سپاه شروع به كار كردم و مسئول تحقيقات شدم و در زمينه رادار كار كردم. دو سال هم در آنجا مسئوليت داشتم. در سال 68 رئيس سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي شدم و وضعيت خوبي براي توسعه صنعتي و تحقيقات در كشور بود و تجربه بسيار خوبي در آنجا پيدا كردم. از سال 72 تا 76 يك دوره چهار ساله هم معاون دانشجويي وزارت علوم بودم. در سال 76 وزير حكمي براي من زد تا سرپرست دانشگاه علم و صنعت بشوم و چون جريانات دوم خرداد پيش آمد، ما را عزل كردند. بعد از دوم خرداد، در شهريور 1376 آقاي دكتر معين آمدند و مرا برداشتند و آزاد شدم.
لبیک به فرمان رهبری درباره ماهواره
بعد با دوستان نشستیم و بررسي كرديم و ديديم مقام معظم رهبري در سال 68 يا 69 دستور محكمي داده بودند كه تحقيقات در زمينه ساخت ماهواره شروع شود، ولي كار آنچنان برجستهاي نشده بود. پنج شش نفر از اعضاي هيئت علمي دانشگاه را كه از نظر خط فكري مثل ما بودند و ميدانستيم به اينها كار اجرايي نميدهند، جمع كرديم، رفتيم و در صنايع الكتريكي ايران پيشنهاد داديم و مستقر شديم و تربيت نيروي انساني را شروع كرديم و بحمدالله ظرف دو سال، تقريباً 30، 40 نفر را توانستيم تربيت كنيم و با ارتباطاتي كه در خارج از كشور داشتيم، دورههاي آموزشي گذاشتيم و هم خودمان و هم بقيه دانشجوهايمان را به حدي رسانديم كه توانستند ماهواره را بفهمند و تجزيه و تحليل كنند. از سال 78 به بعد وارد ساخت و ساز ماهواره شديم و نتيجهاش ساخت يك ماهواره بود. اولين ماهواره ايران در سال 84 در دولت نهم از روسيه پرتاب شد و در مدار قرار گرفت. اسم ماهواره «سينا» و متعلق به وزارت دفاع بود كه پرتاب شد و در مدار قرار گرفت و اسم ايران به عنوان يك كشور فضايي در سازمانهاي بينالمللي ثبت شد. در شهريور 84 قسمت اين بود كه ما بياييم و وارد دولت شويم و وزارت ارتباطات را قبول كرديم.
آقا حقیقتا به جوانان اعتماد داشتند
چه در جلسات خصوصي چه در جلساتي كه همراه با دانشجويان در خدمت مقام معظم رهبري بودهايم، به اين نتيجه رسيدهام كه ايشان از عمق جان معتقدند كه توانمنديهاي جوانان ايراني خيلي بيشتر از چيزي است كه بالفعل شده و خيلي بايد به حوزه دانشگاهها و تحقيقات توجه شود تا اينها بتوانند دستاوردهاي خود را بيشتر نشان بدهند و جهتگيرياي كه ايشان در هر جلسهاي كه با دانشجويان و دانشمندان دارند، ميفرمايند، اگر صحبتهايشان را مرور كنيد، علاوه بر صحبتهاي يك رهبر، صحبت يك دانشمند تمام عيار است كه تمام زوايا را ميبيند و با دانشجويان و اساتيد بحث ميكند و از آنها ميخواهد و اين خواستن است كه اميد ايجاد ميكند و همه گامهاي بلندي برميدارند. البته اگر فضا و بستر را بهتر فراهم كنيم، مطمئناً رشد ما خيلي بيشتر از وضعيت فعلي خواهد بود. گرچه الان رشد علمي ما در دنيا بينظير است، رشد و مشتق حركتمان را عرض ميكنم، نه مقدار آن را. يعني در واقع شيبي كه دارد جلو ميرود، در دنيا تك است و اول هستيم، ولي باز اين شيب را ميشود خيلي زيادتر كرد كه به نظر من نقش محوري را مقام معظم رهبري دارند.
بسیج در دانشگاههای شهرستانی پا گرفت
پاييز 1372 كه حدود دو سه ماه بود ما كارمان را در معاون دانشجويي وزارت علوم شروع كرده بوديم، مقام معظم رهبري فرمايشي داشتند به اين مضمون كه خدا لعنت كند كه نميخواهند دانشجو سياسي باشد، و چون ما تازه کارمان را شروع کردیم قاعدتاً به دولت قبلي عطف ميشد. جهتگيري دولت قبلي كه دولت اول سازندگي بود، عمدتاً در جهتي بود كه خيلي از دانشگاهها تك تشكل و تكمحور بودند و محور و افراد خاصي را پرورش و به آنها اجازه كار ميدادند، لذا مقام معظم رهبري مثل هميشه نكته حساسي را ديده بودند و آن را بيان فرمودند. پس از آن تلاش شد فعاليتهايي شود كه بسيج دانشجويي بيشتر شكل بگيرد، به آن ميدان داده شود، فضا به آنها داده شود. البته آن هم نقطه شروع بود و هنوز بعضي از دانشگاهها اجازه نداده بودند كه آنها شكل بگيرند، ولي در آن دوراني كه ما مسئوليت داشتيم، به نظرم يكي از كارهاي بزرگي كه انجام گرفت، اين بود كه بسيج دانشجويي كمكم در اكثر دانشگاهها و خصوصاً دانشگاههاي بزرگ پايهگذاري شد و شكل گرفت و دانشجويان در تشكلي متفاوت از تشكلهاي ديگر شروع به فعاليت كردند.
وقتی موبایل یکی بخر دو تا ببر شد!
در سال 84 كه شروع كرديم، در كل كشور 7 ميليون موبايل بود، در پايان دولت نهم رسيد به تقريباً 42، 43 ميليون. اگر از زاويه ديگر نگاه كنيم به 46 ميليون رسيد، يعني در ظرف 12 سال -62 تا 74- هفت ميليون از 74 تا 88 ناگهان 39 ميليون. اختلاف هم اينقدر زياد است. سيمكارت يك ميليون و 200 هزار توماني، در ظرف سه چهار سال رسيد به پنج هزار تومان، مردم اين را خودشان لمس كردند. يا اینکه گرفتن موبايل در هر كوه و دشت و بياباني را خودشان ميبينند. الان به دورترين روستاها هم برويد، ميبينيد با موبايل آشنا هستند و استفاده ميكنند.
تحویل تلفن ثابت بروز می شود
گاهي سرزده ميرفتم و از مراكز مخابراتي بازديد ميكردم. رفتم مخابرات سر خيابان شهيد آيت، تقاطع سردشت. توي حياط يك خانم چادري جلوي مرا گرفت و خيلي محترمانه گفت: «دو سه سال است براي تلفن ثابت اسم نوشته و 100 هزار تومان هم دادهام، هر ماه كه ميآيم، ميگويند ماه بعد». گفتم اين خانم دارد به من ميگويد تو چه وزيري هستي كه نميتواني اين مشكل ساده را حل كني؟ من يك شهروند هستم و تلفن چيزي نيست كه بگوييد امتياز عجيب و غريبي است. وسيلهاي است كه همه بايد داشته باشند. من برگشتم به وزارتخانه و مديران مناطق را جمع كردم و گفتم دادن تلفن را بايد بهروز كنيد.
800 هزار نفر در تهران و كرج اسم نوشته و پولها را هم داده بودند، ولي دو سال سه سال در نوبت بودند. يكي گفت: «آقاي غرضي ميخواست اين كار را بكند، نتوانست. همين جلسه را تشكيل داد، نميشود». ديگري گفت: «آقا! مانع اصلي ما شهرداري است. بايد زمين را بكنيم و كابلكشي كنيم و همكاري نميكند». خلاصه هر كدام يك آيه يأسي خواندند. من رفتم خودم بررسي كردم ببينم مثلاً در لندن و پاريس چه كار كردهاند كه مشكل حل شده. چهار پنج تا راهكار پيدا كردم و دو باره آنها را سر ميز نشاندم و گفتم اين چهار پنج تا راهكار. هر كدام نشد، يكي ديگر. ديدند نه، اينجا ديگر يك آدم متخصص جلوي آنها نشسته و مستقيماً ميگويد چه كار بايد بكنند و هر بهانهاي هم كه بياورند، جوابش را دارد. گفتند: «چه كنيم؟» گفتم: «برويد برنامه زمانبندي بياوريد. اين كار بايد انجام بشود». زمانبندي كرديم تا آخر 85. هر ماه جلسه را تشكيل ميدادم و ميپرسيدم چي شد؟ چه كار كرديد؟ آخر 85، تلفن در شهر تهران و كرج بهروز شد. بعد هم بقيه شهرهاي كشور به همين شيوه بهروز شدند.
نماینده لجباز بدرد نمی خورد
لج و لجبازي در مجلس ششم، هفتم و هشتم خيلي مشهود بود، يعني هر كدام ساز خودشان را ميزدند. نماينده مجلس اگر بخواهد سياست كارياش را بر اساس لج و لجبازي تنظيم كند، معلوم است كه نتيجه آن سقوط است. بايد اين بحثها را كنار گذاشت. اگر دولت خدمتگزار است، بايد حمايتش كرد. در جاهايي كه نقص دارد، بايد كمكش كرد. مجلس حتماً بايد نظارت و نقد و امور را براي دو قوه ديگر تسهيل كند. اگر وارد حاشيهها بشويد، ديگر براي اين كارها فرصتي نميماند. مجلس نهم نبايد وارد حاشيهها بشود و حاشيهها بايد حداقلي باشند. مجلس نهم بايد از دولتي كه خدمتگزار است، در نقاطي كه دارد كار را پيش ميبرد، در سياست خارجي، توسعه و پيشرفت كشور حمايت كند. مجلس بايد گوش به فرمان رهبري باشد، يعني همان چيزي كه مردم عادي ميگويند و واقعاً به همين سادگي است. اگر نماينده مجلس گوش به فرمان رهبري باشد، مفهومش اين نيست كه فكر نكنيم، طرح ندهيم، حركت نكنيم، ولي از خط و خطوطي كه رهبري ترسيم ميكنند، خارج نشويم. آن خط هم خط باريكي نيست، بلكه اتوباني به پهناي يك استان است و خيلي ميشود در آن حركت كرد و ويراژ داد و مسابقه داد و كار كرد و جلو رفت. مجلس بايد چنين مجلسي باشد، كار كند، از دولت و قوه قضاييه حمايت كند. ببيند مشكلات آنها چيست، مشكلاتشان را حل كند، نه اينكه بخواهد دست آنها را ببندد و نگذارد كسي كار كند.
منبع:رجانیوز
|