حمایت مجلس پنجم از خاتمی و ناگفته های مجلس ششم
4 فروردين 1392 |
خانه ملت نوشت: عضو هیات رئیسه کمیسیون قضایی وحقوقی مجلس هشتم، در گفت وگویی تفصیلی با خانه ملت درباره چگونگی ورود خود به مجلس، کارآمدترین رئیس مجلس، لزوم پیروی از رهنمودهای رهبری، انتخابات ریاست جمهوری، راهحلی برای رفع مشکلات اقتصادی مردم و... توضیحاتی داد.
موسی قربانی که تجربه ۴ دوره نمایندگی مجلس را در کارنامه خود دارد، از آن دست افرادی است که چه در دوران نمایندگی و چه قبل و بعد آن در عرصههای مختلف حضور چشمگیری داشته و دارد؛ اقدامات وی قبل از دوران نمایندگی باعث شد که وی از سوی مردم قائنات، برای ۴ دوره ( پنجم تا هشتم) به عنوان نماینده این شهرستان در مجلس انتخاب شود. به بهانه ۴ دوره حضور وی در مجلس گپی خودمانی را با موسی قربانی داشتیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
لطفا یک بیوگرافی کامل از خودتان بفرمایید؟
من در سال ۱۳۳۹ در روستای اکبریه در شهرستان قائنات به دنیا آمدم، پدر و مادرم اهل روستای پهنایی هستند که برای انجام کار و کاسبی به این روستا مهاجرت کردند و در آنجا ماندگار شدند.
قبل از انقلاب تقریباً خانواده من زندگی بسیار سختی داشتند به گونه ای که تنها توانستم تا کلاس پنجم درس بخوانم، زیرا پدرم هزینه ادامه تحصیل من را نداشت؛ ما جزء خانواده هایی بودیم که سالی یکبار برنج می خوردیم و تازه همان برنج را هم با رشته مخلوط می کردیم.
روستای ما تا پنجم ابتدایی مدرسه داشت و اگر کسی می خواست دبیرستان برود باید به شهر می رفت که همین رفتن به شهر، نیاز به مکان اجاره ای برای زندگی داشت، که فراهم ساختن این موارد امکان پذیر نبود. با توجه به آنکه حوزه علمیه نیاز به پرداخت هزینه ای نداشت، تصمیم گرفتم وارد حوزه شوم بنابراین از سال ۵۲ تا ۶۲ در حوزه علمیه تحصیل کردم.
از خاطرات نوروز در دوران نوجوانی و جوانی چیزی به یاد دارید؟
بله؛ یک بار در سال ۵۷ در تظاهرات قم دستگیر شدم که این دستگیری مصادف با شب عید نوروز بود. بنابراین ما شب عید را در بازداشتگاه به سر بردیم؛ به یاد دارم که مأمور بازداشتگاه مدام می آمد درب پنجره را باز می کرد و به ما بد و بیراه میگفت که من به خاطر شما نتوانستم شب عید کنار خانوادم باشم.
یک خاطره دیگر به یاد دارم و آن این است که یادم می آید زمانی با قطار به مشهد می رفتیم و من در کوپه قطار برای چند نفری که همراه ما بودند نوار انقلابی گذاشتم که جالب بود وقتی متن صحبت تمام شده بود درست در همانجا ضبط را خاموش کرده بودیم بعد یک دفعه یک ساواکی آمد داخل کوپه ما نشست و ضبط را روشن کرد. اما چون نوار به آخر رسیده بود صدایی پخش نشد و آن طرف نوار را که گذاشت درست اول قرائت قرآن سوره والشمس بود و چون هیچ مدرکی دست فرد ساواکی نرسید، ضبط را خاموش کرد و به بیرون رفت.
از دیگر خاطراتم این بود که در یکی از تظاهراتی که در قائن به وجود آمد من چوبی شبیه چوب چوپانی داشتم که برای شرکت در تظاهرات آن را برداشتم و زیر عبای خود پنهان کردم از قضا آن روز تیراندازی شد و مردم و عالمان حاضر در آن تظاهرات، پا به فرار گذاشتند اما من یک تنه ایستادم و یقه چند تا از افرادی که در صف اول و از اشخاص تاثیر گذار بودند را گرفتم پرسیدم کجا؟ و بعد چوب را از زیر عبای خود بیرون آوردم و اجازه ندادم آنها فرار کنند لذا اینگونه توانستم جلوی این چند نفر را بگیرم، وقتی جمعیت این صحنه را دید، باز به تظاهرات برگشت؛ بدین ترتیب توانستم به تنهایی فرار جمعیت را متوقف کنم که بعداً زمانی که کاندیدا شدم فهمیدم این اقدام من در ذهن مردم اثر گذاشته بود.
از چه زمانی وارد بازار کار شدید؟ و چگونگی راهیابی خود به مجلس را شرح دهید؟
حوزه کاری من در واقع از سال ۶۲ آغاز شد یعنی زمانی که از حوزه خارج شدم؛ در این سال به عنوان قاضی مشغول به کار شدم، در آن زمان شورای عالی قضایی وجود داشت و ما وارد مدرسه عالی قضایی قم شدیم.
در اوایل پیروزی انقلاب، مرحوم شهید بهشتی برای تأمین نیروی انسانی آموزش و پرورش و دستگاه قضایی، در شورای عالی انقلاب طرحی را تصویب کرد و یک مؤسسات آموزشی در قم را نیز، به نام مدرسه عالی تربیتی و قضایی طلاب، راه اندازی کرد که در حال حاضر این مکان به دانشگاه قم ارتقا پیدا کرده است، یعنی عنوان طلاب و تربیت و قضایی را از نام این مکان برداشتند و در کل دانشگاه قم جایگزین آن شد، در واقع ما با امتحان دادن چیزی که در همین دانشگاه قم معادل لیسانس است مدرکی را اخذ کردم و به مدرسه عالی قضایی رفتم، ۲ سال همانجا درس خواندم و درنهایت مدرک معتبری را که به امضای وزیر علوم می رسید را دریافت کردم و در نهایت توانستم قاضی شوم.
با توجه به اینکه فعالیت کاری من از سال ۶۲ آغاز شد بنابراین تا ۳ماه دیگر بازنشستگی بنده فرا می رسد. علتی هم که ۴ دور به مجلس رفتم این بود که میخواستم با ۱۴ سال سابقه قضایی که دارم ۱۶ سال نیز در مجلس فعالیت کنم که در مجموع ۳۰ سال تمام شود.
جالب اینجاست که از همان اولی هم که من در قائن کاندیدا شدم، به مردم گفتم که مردم من ۴ دوره، خدمت شما هستم دنبال شخص دیگری نروید، و همین برای مردم به یک باور تبدیل شد که چنین اتفاقی نیز افتاد.
من در تاریخ ۴ اردیبهشت ۶۲ سر کار رفتم و تاکنون هیچ گاه نقشی در یافتن شغل هایم نداشتم به عنوان مثال به من گفتند ایرانشهر میروی؟ گفتم بله، با وجود آنکه قاضی باید دوره کارآموزی بگذراند، اما به من گفتند نیازی نیست کارآموزی بروی و اعلام کردند که تا پشیمان نشده برایش ابلاغ بزنید. بدین ترتیب به ایرانشهر رفتم وکار من از آنجا آغاز شد که خدا را شکر از پس کار هم به خوبی بر آمدم.
من در ایرانشهر رئیس دادگاه کیفری انقلاب بودم در آن زمان آقای حسینیان که دادستان انقلاب زاهدان بود و الان نیز نماینده مجلس است، پیشنهاد داد تا من را به عنوان رئیس کل دادگستری سیستان و بلوچستان منصوب کنند، بنابراین در تعطیلات عید ۵۶، من ریاست دادگاه کیفری استان و حاکم شهر دادگاه انقلاب استان را در دست داشتم، یعنی یک استان را من به همراه آقای حسینیان اداره کردیم و تا زمانی که ما بودیم امنیت برقرار بود و مشکلاتی که بعداً پیش آمد، در آن زمان وجود نداشت.
تا سال ۶۸ آنجا بودم بعد از آن سال که حضرت امام(ره) هم فوت کردند، قرار بود شورای عالی قضایی به رئیس قوه قضائیه تغییر یابد، بنابراین به شورای عالی قضایی رفتم و گفتم من ۶ سال در سیستان و بلوچستان مانده ام و حالا خسته شده ام، بیایید قبل از آنکه رئیس قوه قضائیه منصوب شود ما را رها کنید تا از اینجا برویم اما دوباره به من گفتند به کرمانشاه می روی؟
من هم قبول کردم و تصمیم گرفتم به آنجا بروم، در دوره ای که آزادگان به کشور باز می گشتند من درکرمانشاه فعالیت میکردم که از آنجا نیز خاطراتی به همراه دارم.
از خاطرات آن دوره چه چیزهایی به یاد دارید؟
مثلا در آن زمان بسیاری از خانوادهها از بچه هایشان که در جنگ مفقودالاثر شده بودند، خبری نداشتند وقتی من خبری از بچههای آنها به دست می آوردم شب به خانههایشان زنگ میزدم و از آنها خبری میدادم که همین کار من در ذهن خانوادهها مانده بود و خیلی عجیب است که در سطح شهر پیچچید و خیلیها با من تماس میگرفتند و میپرسیدند که آیا از شهید ما نیز خبری داری؟ این از اتفاقات خیلی جالبی بود که حتی وقتی من کاندیدا شدم همین خانوادهها برای من کارهای بسیاری انجام دادند.
در هر حال بعد از آنکه دو سه سالی در شهر کرمانشاه فعالیت کردم، به دلیل وجود یکسری مشکلات در مدیریت به دادگستری مازندران رفتم که تا سال ۷۳ مازندران بودم، از آن سال به عنوان رئیس سازمان تعزیرات حکومتی و معاون وزیر دادگستری فعالیت کردم که دیگر خیلی طول نکشید و بعد از یکسال فعالیت، ما را به زور به مجلس بردند.
در صحبت قبلی اشاره کردم که هیچ جایی را خودم نرفتم و لذا در مجلس نیز به خواست خود ورود پیدا نکردم، از دلایلی که باعث شد دیگر نخواهم در مجلس حضور داشته باشم این بود که من جزو آن دسته از افرادی نبودم که میخواستند به هر قیمتی پست و مقامی به دست آورند.
چطور شد وارد مجلس شدید؟
داستان نماینده شدن من نیز ازآنجا آغاز شد که آقای محمدعلی رضایی نماینده مردم تربت حیدریه در دور هشتم که در حال حاضر نماینده رهبری در بنیاد مسکن است، ۳ بار پیش من آمد و گفت که ما می خواهیم شما را از جانب جامعه روحانیت در شهر قائن کاندیدا کنیم، من در ابتدا قبول نمیکردم و در آخر نیز دلیل اصلی من برای قبول کاندیدا شدن در مجلس، این بود که می خواستم از تعزیرات فرار کنم زیرا در آن زمان نمیگذاشتند کار کنم.
در آن زمان نمیگذاشتند به پروندههای برخی مقامات مسئول رسیدگی شود، من به یاد دارم که ما در آن زمان، چند مدیر عامل بانک، برخی مسئولان دانشگاه آزاد و همچنین تعدادی از مسئولان سازمان تأمین اجتماعی، دارای پروندههای سنگینی بودند، اما گاهی از دفتر رئیس جمهوری مزاحم ما میشدند نمیگذاشتند ما قرص و محکم با آنها برخورد کنیم. اگر روزنامههای سال ۷۳ را نگاهی بیاندازید متوجه این موضوع خواهید شد مثلاً در آن زمان روزنامه جمهوری از قول من تیتر کرده بود که نمی گذارند با کله گندهها برخورد کنیم، آقای قدیری ابیانه که در آن زمان مسئول اطلاع رسانی دولت بود، در جلسه دولت روزنامه جمهوری را مدام روبه روی آقای هاشمی رفسنجانی قرار می داد تا وی با من برخورد کند، که آقای هاشمی نیز به من چیزی نگفت و تنها گفت که ما با آقای قربانی طرف نیستیم آقای شوشتری باید مراقب باشد و اشاره مختصری کرد به این معنا که نباید در این فضاها وارد شد.
خلاصه با وجود آنکه عواملی بودند که نمی گذاشتند کارم را به درستی انجام دهم اما باز از کارم راضی نبودم و این درحالی بود که نمی خواستم به عنوان یک آدم بی دست و پا کار را رها کنم وبعد هم پشت سرم بگویند این فرد با ما همکاری نکرد، بنابراین اصرار برای کاندیداتوری، باعث شد این طور برنامه ریزی کنم که به بهانه نامزدی نمایندگی مجلس ابتدا از تعزیرات استعفا دهم اما بعد از آنکه از تعزیرات بیرون آمدم موضوع کاندیداتوری را منتفی کنم، اما استعفای من از تعزیرات به بهانه کاندیدا شدن، در منطقه پیچید و مردم ما را رها نکردند.
ابتدا بی بی سی این خبر را اعلام کرد، در آن زمان پیرزنی صاحب خانه ما بود یک روز که من در ساعت ۷ صبح می خواستم به سر کار بروم، دیدم این پیرزن دم در ایستاده به من گفت نروی مجلس ما را فراموش کنی، گفتم یعنی چی؟ گفت: دیشب بی بی سی اعلام کرد قربانی استعفا داده و میخواهد کاندیدای مجلس شود.
بدین ترتیب همینها در منطقه پخش شد و کارهایی که بنده در شهرستان کرمانشاه انجام دادم در آن لحظه نتیجه اش را دیدم و آن مثلی که می گوید تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز، را واقعا احساس کردم.
یکی از کارهایی که بعدها در کاندیدا شدن من موثر واقع شد این بود که، در شهرستان مازندران که بودم خانهای برای دادگستری درست کردم، یک طبقه خودم می نشستم و طبقه دیگر را مهمان سرا کردم، یک روز بعد از ظهر از انتظامات دادگستری تماس گرفتند و گفتند اتوبوس دانش آموزان دختر از شهرستان قائن برای اردو به این شهرستان آمدهاند و شما را میشناسند. من هم گفتم که به این افراد آدرس خانهام را بدهید، مأمور انتظامی سوار اتوبوس شد وآنها را به خانه من آورد، من نیز طبقه بالای خانهمان را به این دانشآموزان اختصاص دادم. این دختران نیز از اتاقی که در اختیار داشتند بسیار راضی بودند و کاملاً از فضا استفاده کردند.
مجموع همه این اتفاقات باعث شد وقتی به عنوان کاندیدای مجلس مطرح شدم، اسمم خیلی سریع همه جا پیچید به گونهای که در دور اول نمایندگی، توانستم ۳۶ هزار رأی را از آن خود کنم.
ـ در چهار دوره ای که در مجلس بودید مهمترین بهترین و بدترین خاطره تان چه بود؟
من خیلی چیزها دیدم و در دوره فعالیتم با ۳ رئیس جمهور و ۴ رئیس مجلس کار کردم بعضی چیزها هم دیدم که تنها اطلاعاتش را من دارم و هیچ جا ثبت نیست. خاطرات زیادی هم از آن دوران به جا مانده است به عنوان مثال من در طرح اصلاح قانون مطبوعات که در مجلس ششم ارائه شد، نقش برجسته ای داشتم، در آن جلسه بسیار مهم، وقتی نامه رهبرانقلاب را قرائت کردند بعضیها به نامه اعتراض داشتند و برخیها تذکر آیین نامه دادند.
جلسه که تمام شد آقای ناطقنوری تماس گرفت و از ما خواست تا به دفتر وی برویم، دفتر بازرسی آقای ناطقنوری نیز در دفتر رهبری بود.
بعد از تماس ناطقنوری، همان اقلیت مجلس ششم که حدود ۳۰ الی ۴۰ نفر شده بودیم به دفتر وی رفتیم. ناطقنوری به ما گفت که امشب باید یک نفر به تلویزیون برود و در برنامهای که بعد از خبر ۲۲:۳۰ پخش میشود، حضور یابد. بنابراین، من به عنوان نمایندهای، از سوی این افراد انتخاب شدم تا در این برنامه شرکت کنم، هنوز هیچ کس نمیدانست که قرار است من چه صحبتهایی در این برنامه داشته باشم.
با وجود آنکه، برنامه ساعت یک ربع به ۱۱ شروع میشد به من اعلام کردند که باید ساعت ۸ به صداوسیما بروم. زمانی که آنجا رفتم ابتدا من را به پیش آقای رحمانی فضلی معاون سیاسی آقای لاریجانی که در آن زمان رئیس سازمان صدا و سیما بود، فرستادند. وی به من گفت که امشب میخواهی چه حرفهایی بزنی؟ من هم حرف هایم را گفتم؛ رحمانی فضلی هم گفت که حرفهایت بسیار خوب است و مشکلی ندارد. دوباره من را فرستادند پیش آقای حیدری مجری تلویزیون، برای حیدری نیز صحبتهای خود را گفتم که مورد استقبال وی نیز واقع شد.
حیدری به من گفت امشب در این برنامه تنها هستی و هیچ کس همراهت نیامده و با توجه به اینکه زمان این برنامه انتها ندارد تا هر وقت که دلت می خواهد حرف بزن و هرچه میخواهی می توانی بگویی.
آن شب، شب خیلی خوبی شد به گونهای که وقتی صبح به مجلس آمدیم آقای پورنجاتی (رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم) به من گفت دیشب یک کمیسیون فرهنگی ضد انقلاب درست کردی که آن سرش ناپیدا بود.
خلاصه بعد از آنکه رهبری برای طرح اصلاح قانون مطبوعات نامه نوشتند دقیقاً عبارت رهبری این بود که گفتند: تغییر یا اصلاح قانون مطبوعات با مصوباتی از قبیل آنچه که کمیسیون محترم فرهنگی تصویب کرده است نه مشروع است و نه به مصلحت.
معظمله تا آخر خط را رفته بودند اگر میگفتند مشروع نیست نمایندگان اعلام میکردند که ما براساس اصل ۱۱۰ این طرح را میفرستیم برای تشخیص مصلحت نظام؛ بنابراین رهبری فرمودند نه مشروع است و نه به مصلحت، اما بعد از مدتی، نمایندگان یک طرح سه فوریتی در مورد مطبوعات ارائه کردند.
آن زمان نشریات و احزاب تازه آغاز شده بود و اینگونه نبود که مثل قارچ هر روز یک نفر حزبی را به راه بیاندازد و نشریهای برای آن انتخاب کند.
رئیس هفتهنامه همبستگی راه چمنی بود؛ در آن زمان مسئولان این روزنامه تصمیم داشتند این هفتهنامه را به روزنامه تبدیل کنند که قوه قضائیه جلوی این اقدام را گرفت.
استدلال قوه قضائیه این بود که مسئولان هفتهنامه همبستگی باید برای تغییر این هفتهنامه به روزنامه، مجوز انتشار بگیرند در حالی که راهچمنی و یارانش بر این باور بودند که از قبل، مجوز برای هفتهنامه گرفته شده و دیگر نیازی به مجوز نیست. لذا مسئولان این روزنامه بسیار تلاش کردند تا از توقیف این روزنامه جلوگیری کنند و برای رسیدن به این نیت، طرح اصلاح قانون مطبوعات را با ۳ فوریت مطرح کردند. منع این اقدام برای من
اهمیت بسیاری داشت زیرا طرحی که رهبری در حالت عادی، به آن ایراد گرفته بودند حال با ۳ فوریت مطرح شده بود.
در آن روز، من این موضوع را به کروبی رئیس مجلس وقت، اطلاع دادم و ایشان قبول کردند تا این طرح اعلام وصول نشود اما بعد از آنکه کروبی جلسه را درحدود ساعت ۱۰ صبح ترک کرد؛ بهزاد نبوی جای وی نشست، من مجددا پیش بهزاد نبوی رفتم و وی را از این اتفاق مطلع ساختم اما نبوی گفت این موضوع به من مربوط نیست و بهتر است بروی نمایندگان را راضی کنی تا امضاهایشان را پس بگیرند.
بدین ترتیب من رفتم پیش نمایندگان و به آنها گفتم این کار شما بد و غیر اخلاقی است، ولی آنها گفتند امروز چهارشنبه است و نباید روزنامه ما بسته شود چراکه در این صورت تا روز یکشنبه که مجلس باز می شود کار ما به تعویق میافتد، بنابراین اگر ما سه فوریتی این موضوع را بررسی نکنیم روزنامه توقیف و انتشار نمی یابد که این موضوع با خواسته های ما فاصله دارد. من به آنها گفتم اگر روزنامه شما بسته نشود مشکلتان حل میشود گفتند بله، بنابراین من سریع آمدم بیرون و با علیزاده رئیس دادگستری تماس گرفتم، جریان را برای وی توضیح دادم و از او پرسیدم که آیا حاضر هستی توقیف این روزنامه را تا روز یکشنبه به تعویق اندازی؟
وی گفت : اشکالی ندارد ومن تا یکشنبه صبر خواهم کرد. سپس من پیش راه چمنی باز گشتم و گفتم روزنامه شما تا یکشنبه توقیف نخواهد شد اما وی گفت از کجا معلوم راست بگویی؟ گفتم خوب شما بیایید و گوش دهید باز دوباره با علیزاده تماس گرفتم و جلوی خود این افراد با وی صحبت کردم. بدین تریب طرح منتفی شد و نمایندگان امضای خود را پس گرفتند.
در آن روز رفت و آمدهای من برای خبرنگاران سوال برانگیز شد و وقتی ظهر آمدم بیرون خبرنگاران آمدند و گفتند امروز چه اتفاقی افتاد که شما اینقدر میرفتید و میآمدید، من هم گفتم هیچ موضوع خاصی پیش نیامده بود. با اینکه برای من افتخاری بود که بگویم جلوی چنین طرحی را گرفته بودم ولی حتی بیان موضوع را هم نگفتم بنابراین با تلاش های من این طرح منتفی شد و در هیچ کجا ثبت و ضبط نشد چراکه اصلا طرح مذکور، اعلام وصول نشد.
من در این ۴ دوره، مجلس را با رویکردهای مختفی دیدم، خاطره دیگری از مجلس ششم نیز دارم.در جلسه غیرعلنی همان روزی که بحث مطبوعات مطرح شد در ابتدا نمایندگان می خواستند بحث مطبوعات را قبل از تعطیلات تابستانی در دستور بگذارند که این اقدام غیرقانونی بود و من آن را به مجلس تذکر دادم که آقای کروبی تذکر را پذیرفت و از دستور خارج کرد، اما دوباره ۵۰ نفر تغییر دستور را امضا کردند که با تغییر دستور این بحث را در دستور قرار دهند که باز من تذکر دادم، اما کروبی گیر کرد و نهایتا گفت ما در هیات رئیسه بحث میکنیم که این را در دستور بگذاریم یا خیر؟
بعد معلوم شد رهبری رادیو را گوش میکردند و آقای کروبی گفت بعدازظهر از دفتر رهبری تماس گرفتند که تصمیمتان چه شد گفتیم مگر چه شده؟ گفتند اگر فردا این در دستور است آقا می خواهند نامه دهند کروبی گفته بود خیر، ما تصمیم داریم این موضوع را در دستور قرار ندهیم.
بعد از آن که تعطیلات تمام شد قرار بود باز این موضوع در دستور قرار گیرد. آقای کروبی برای من تعریف کرد که صبح شنبه بعد از تعطیلات، از دفتر رهبری با من تماس گرفتند گفتند آقا می خواهند نامه دهند و فردا یکشنبه ساعت ۷ صبح فردی میآید و نامه آقا را می آورد. آقای کروبی گفتند باز شب شنبه هم زنگ زدند که آقای کروبی یادت نرود، فردا صبح نامه آقا را می آورند.
این خاطره را گفتم که به این مهم اشاره کنم، در برخی زمان ها پیام شفاهی اثرگذار نیست و دستور کتبی نیز باید سر وقت آورده شود تا برای آن پاتک درست نشود. اسم قاصد را هم میبرند که جلوی درب کسی از ورود آن فرد جلوگیری نکند و بعد هم بگویند نامهای نیامد.
در مجلس پنجم هم مواردی پیش آمده بود مثلا برای بودجه یکی از سالها، صدای پچ پچ به گوش میرسید مبنی بر اینکه به کلیات بودجه رای داده نشود.
بعدازظهر آن روز، آقای روحانی که ریاست جلسه را بر عهده داشت متوجه این پچ پچها شد و یک دفعه با زدن زنگ، برای نیم ساعت تنفس اعلام کرد . تا این را گفت من به بغل دستی گفتم، ایشان میخواهد از دفتر آقا دستور بیاورد؛ درست بعد از نیم ساعت روحانی اعلام کرد آقایان در جریان باشند ما همین که رفتیم در دفتر خودمان نشستیم از دفتر رهبری تماس گرفتند و گفتند به مصلحت نیست به کلیات بودجه رای ندهید. این مثال را زدم که بگویم نه کسی از آقای روحانی سوال کرد سند تو چیست؟ نه کسی سوال کرد چه کسی تماس گرفت؟ بلکه تا روحانی این حرف را زد همه نمایندگان رای دادند و بودجه تصویب شد؛ ببینید این یک برخورد است و این که الان آقایان محترم سرشان را می اندازند پایین و میگویند ما کار خود را انجام دهیم و هر جا رهبری جلویمان ایستاد آن زمان از آن کار دست میکشیم، نیز برخورد دیگری است.
بدیهی است نمایندگان باید درک کنند رهبری و سیاستهای کلی چیست این گونه نباشد که هر روز کاری را انجام دهیم که رهبری جلوی ما را بگیرد.
امروزه سوال از احمدینژاد در جامعه طرفدار دارد استیضاح فلان وزیر نیز در جامعه مورد استقبال است اما وقتی رهبری میگویند این کار را نکنید آنهایی که موافق با استیضاح و سوال هستند با رهبری مشکل پیدا می کنند درحالی که ما نباید برای رهبری مشکل ایجاد کنیم؛ مجلس باید کارش را به درستی انجام دهد این گونه درست نیست هر ۲ و ۳ ماه یکبار مشکلات را به رهبری انتقال دهیم.
بدون شک باید با تدابیر لازم مشخص کرد که هر کاری در چه زمانی انجام گیرد. این نامهای که احمدینژاد اخیرا بعد از قضایای استیضاح به رهبری نوشتند واقعا درست بود، باید به این موضوعات توجه داشت که تا چه اندازه این اقدامات برای کشور زیان آور است.
شما در دوران نمایندگی خود ۳ دولت را تجربه کردید؟ تجربه کار با دولت های متفاوت را چطور بود؟
از خاطراتی که میتوان با یادآوری آن، دولت ها را با یکدیگر مقایسه کرد این است که در سال اول فعالیت مجلس پنجم و در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، درآمدهای ارزی بر آنچه که در لایحه دولت پیش بینی شده بود اضافه آمد؛ ایشان خیلی راحت لایحه ای به مجلس داد و گفت که ما اینقدر پول زیادی داریم چه کار کنیم، ما هم این پول را به آب، برق و راه روستایی اختصاص دادیم. یعنی وی برای مازاد درآمد ارزی به مجلس لایحه داد تا برای این درآمدها کسب تکلیف کند. ولی متاسفانه الان میبینیم خیلی راحت همه چیز را تغییر میدهند و به قانون توجهی ندارند؛ این برخوردهای دولت ها است و باید آن ها را با یکدیگر مقایسه کرد.
من در ادوار مختلف در کمیسیون تلفیق حضور داشتم یک چیزی که در آن زمانها دیدم این بود که آقای هاشمی خیلی راحت به کمیسیون تلفیق پیغام دادند که مقداری از بودجه ای که در اختیار دولت قرار داده شده، اضافه است بنابراین بهتر است این در اختیار کمیسیون قرار گیرد تا اگر برای انجام کاری، ضرورت میبیند لااقل اعتباری در دست داشته باشد؛ اما در دولت های بعد گاهی دیده شد که درآمدها بیشتر ازحد معمول بوده و همین امر قدرت مانور مجلس برای ورود به رفع برخی معضلات کشور را میگیرد.
با توجه به اینکه شما نمایندگی در چهار دوره را تجربه کردید، به نظرتان کدام یک از روسای مجلس در این چهار دوره کارآمدتر بود؟
من دوره ریاست آقای ناطق نوری که در آن زمان ریاست مجلس پنجم را بر عهده داشت را کاراتر می بینم. متاسفانه مجلس ششم وقتش را به چیزهایی گذراند که اسمش را باید گذاشت تلاش مذبوحانه؛ یعنی کاری که به جایی نمی رسد. در مجلس هفتم این تلاشهای مذبوحانه ادامه داشت و در مجلس نهم این اتفاقات به اوج رسید.
وقتی که به مسائلی ورود پیدا میکنیم که میدانیم در شورای نگهبان گیر میکند و خلاف قانون اساسی است نباید با دست و پا زدن وقت مجلس را تلف کرد. در مجلس فعلی یعنی مجلس نهم نیز روی بسیاری از موضوعاتی که ضرورت ندارد بحث های طولانی انجام میگیرد. مثلا ببینید بر سر موضوعی مثل ماندن یا رفتن آقای مرتضوی، چقدر مجلس و دولت وقت خود را گرفتند که در آخر نیز نتیجه ای در بر نداشت و موجب به هم ریختگی مملکت شد.
در مجلس پنجم من دلم خیلی برای آقای ناطق میسوخت. هنوز صحنه سال ۷۶ در ذهنم است. زمانی که آقای خاتمی رای آورد برای معرفی کابینهاش به مجلس آمد. اما در حالی که رقیبش پشت سرش نشسته بود مدام از مسایل انتخاباتی و پیروزی در آن سخن میگفت و من میدیدم که مدام رنگ صورت آقای ناطق عوض میشد اما هیچ چیز نمی تواند بگوید و زجر می کشید چون تمام حرف های آقای خاتمی تیرهای مرگباری بود که به آقای ناطق برخورد می کرد اما ایشان تحمل کرد.
مجلس پنجم خیلی از خاتمی حمایت کرد ولی جامعه چیز دیگری فکر می کرد. من یاد دارم که روزی وارد یک بنگاهی شدم، یک نفر در آنجا به من گفت چرا نمی گذارند آقای خاتمی کارش را انجام دهد من آنجا برای آن فرد مثالی زدم گفتم این تلفن همراه را میبینی که مدام قطع میشود؟ گفتم همین این را چه کسی نمی گذارد درست کند؟ آن فرد گیر کرد و نتوانست جواب من را بدهد. من گفتم این چه حرفایی است که می زنید کسی جلوی کار آقای خاتمی را نگرفته است.
به یاد دارم یکبار در مجلس ششم طرح حقوقی و منطقی به نام اعاده حیثیت را مطرح کردم، مفاد طرح این بود که هر کسی متهم شود و زندان برود وسپس تبرئه شود برای روزهایی که بازداشت شد دولت باید مبلغی را پرداخت کند؛ یا اگر فرد شغلش را از دست داده دولت موظف است وی را به سرکار برگرداند، اگرحیثیت فرد رفته باشد باید در روزنامه آگهی دهند که این آدم بی گناه بود و تبرئه شد. به نمایندگان در مجلس ششم گفتم این طرح، هم ابراهیم یزدی را که شما دنبالش هستید شامل میشود و هم به داد آدم بیچارهای که در یک نقطه محروم کشور وجود دارد نیز می رسد.
در ابتدا، این طرح مورد استقبال خوبی واقع شد اما یک دفعه این شائبه پیش آمد که شاید من زندانی تبرئه شدهای دارم که این همه تلاش برای تصویب آن به منفعت خودم است؛ بنابراین من با اطلاع از این حواشی پشت تریبون مجلس رفتم و قسم حضرت عباس را خوردم که من فرد زندانی شده ای ندارم که بخواهم وی را آزاد کنم.
در آن زمان رایها الکترونیکی نبود و به صورت کاغذی انجام میشد، در زمان رای گیری، این طرح رای آورد اما خیلی سریع نمایندگان کاغذ نوشتند که باید تشکیک در رایگیری انجام گیرد.
آقای کروبی اعلام کرد که من شاهدم این طرح رای آورد بهتر است تشکیک انجام نشود اما نمایندگان بر این کار اصرار کردند و در نهایت این طرح برای بار دوم نتوانست رای آورد که من نیز در همان روز گفتم شما دروغ میگویید ایران برای ایرانیان است چراکه برخی دنبال یکسری موارد خاص هستند. در آن زمان یعنی مجلس ششم یکسری مواردی مطرح شد که خواسته مردم نبود، مثل ارائه پول به احزاب؛ چراکه همین باعث شد هر خانواده ای برود و برای خود یک حزبی راه بیندازد.
قانون مجازات اسلامی که الان در حال تغییر است، نیز در مجلس پنجم و شبانه در خانه من نوشته شد. من به همراه ناصری دولتآبادی که در آن زمان دادستان تهران بود، منتظری رئیس دیوان عدالت اداری فعلی که در آن دوران به عنوان معاون پارلمانی وزیر دادگستری فعالیت میکرد و همچنین عزیزی عضو کمیسیون قضایی شبانه روی این طرحها کار کردیم.
در مجلس پنجم برای قانونی نبودن دادگاه ویژه روحانیت، اعتراضاتی شده بود؛ همزمان با این اعتراضات، آیین دادرسی مدنی در صحن مجلس مطرح بود، من رفتم یک پیشنهاد به آیین دادرسی مدنی بند کردم، همه می گفتند آیین دادرسی مدنی با دادسرای کیفری به هم هیچ ربطی ندارد ولی من گفتم شما چه کار دارید من می خواهم مشکلتان را حل کنم. که بالاخره موفق شدم این معضل را رفع کنم؛ در حال حاضر نیز در ماده آخر قانون آیین دادرسی مدنی آمده است: دادگاه و دادسرای ویژه روحانیت که به امر امام(ره) تشکیل شد تا زمانی که مقام معظم رهبری مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت و قانونی است. من برای هر مشکلی که در جامعه به علت غیر قانونی بودن ایجاد شد راه حلی پیدا کردم که عقلانی بود. این را گفتم که بگویم در آن زمانها همه به دنبال حل مشکل بودند و انصافا هم کار میکردیم بنابراین اعتقاد دارم مجلس پنجم کاریتر بود.
در مجلس فعلی هم آقای لاریجانی شخصا برنامهریزی و اولویتبندیش خوب است به گونهای که وقتی حتی نامگذاری برای سال انجام میگیرد سریع جلسه برگزار می کند تا چه کاری انجام دهد، اما متاسفانه حریف همه نیست و لذا خیلی از ضربههایی که لاریجانی میخورد به دلیل خرابکاری برخی نمایندگان است اما به هر حال رهبری با رئیس مجلس طرف است.
نظرتان درباره انتخابات ریاست جمهوری چیست؟ فکر میکنید آرایش گروهها چگونه باشد؟
در حال حاضر یک سنت شده که در درون هر جریان سیاسی دو، سه نفر را مطرح میکنند تا هر که بتواند بماند و دیگران همکار وی باشد؛ البته این اتفاق خوبی است اما اینکه تعدادی از افراد، تازه بعد از چند روز از خواب بیدار میشوند و یک جریان راه میاندازند اصلا کار درستی نیست. مثلا درحال حاضر اصولگرایان یکی هستند اگر هم در گذشته متعدد بودند الان یکی شدند. بنابراین اگر می خواهیم انتخابات دو مرحله ای نشود و رئیس جمهوری مردمی روی کار بیاید که با پشتوانه ای از آرای مردم رو به رو باشد، بهتر است در درون جریان سیاسی ائتلافی به وجود آید.
مثلاً فرض کنید ائتلاف ۱+۲ ، پیروان خط امام رهبری و رهپویان بین اصولگرایان به یک نفر ختم شود، از آن طرف اصلاح طلبان نیز به یک نفر برسند. به طور حتم باید از هر طیف سیاسی یک نفر حضور داشته باشند نه اینکه وقتی بر سر یک مسئله جزئی، دو گروه اختلاف پیدا کردند آنها را به یک طیف جدا تقسیم کنیم.
مثل خوب است که اصلاح طلبان، اصولگرایان و گروه های مستقل هر کدام یک نماینده داشته باشند؛ بدونشک برای کاندیدای ریاست جمهوری ۳ الی ۴ نفر کافی است و اگر این افراد به این وحدت برسند حتما موفق خواهند شد.
ناگفته نماند که برخیها برای نامزد شدن درانتخابات ریاست جمهوری بسیار زود شروع کردند که این موضوع تصمیمگیریها را سخت میکند. متأسفانه بعضیها در صدد تخریب یکدیگر هستند در حالی که باید بنا را بر این گذاشت تا هر کس با بیان عملکرد، خود را اثبات کند نه با تخریب دیگران.
فکر می کنید بین گزینه های مطرح شده اقبال عمومی به کدام گزینه است؟
رهبر انقلاب بسیار بر این مهم تأکید دارند که کسی باید رئیس جمهور شود که کار بلد باشد، بنابراین خواسته مردم نیز بر فردی عمل گرا است. الان مردم انتظار دارند شخصی که به صحنه انتخابات میآید تیمی کارآمد را برای اعضای کابینه خود معرفی کند چراکه رئیس جمهور به تنهایی پاسخگوی این همه مشکلات نیست.
به نظر شما چه مسایلی باید از اولویتهای دولت آینده باشد؟
بدبهی است مشکلات کشور راه حل منطقی دارد؛ اولویت دولت آینده هم باید حل مشکلات مردم باشد، ملت ایران واقعاً خوب هستند و پای مصالح نظام ماندهاند، لذا نباید مشکلات را به گردن یکدیگر انداخت. در رأس مشکلات مردم گرانی و اشتغال قرار دارد و برای این دو معضل مهم میتوان کلی برنامهریزی کرد، مثلاً دولت میتواند کاری کند تا هر خانوار یک نان آور حقوق بگیر داشته باشدنه اینکه همه اعضای یک خانواده سرکار بروند و در یک خانواده دیگر همه بیکار باشند. به طور حتم برای این معضلات، میتوان حساب و کتاب قایل شد؛ دولت آینده می تواند با برنامه ریزی و تنظیم مقررات، اعلام کند که اولویت اصلی من برای خانودهای است که تمام آن بیکار باشد.
به نظر شما راهکار حل مشکلات اقتصادی مردم چیست؟
مشکلات اقتصادی کشور قابل حل است؛ مثلا در کشور تعداد زیادی صنعت وجود دارد که یا راهاندازی شده و کار نمیکند، یا کار ساخت آن پایان یافته اما راه اندازی نشده است. من می گویم اگر با راهاندازی این صنایع، ۵۰ نفر مشغول کار شوند هیچ ایرادی ندارد دولت باید پول مفت هم به این کارخانجات دهد. به گونهای که اگر به کارخانهای یک میلیارد تعلق گیرد و ۵۰ نفر را درآنجا استخدام می کند به نفع دولت خواهد بود، چراکه همین اقدامات موجب اشتغال در کشور میشود.
در شهرستان قائنات دو سال است که دستگاههای کارخانه UPVCدرب و پنجره دو جداره نصب شده، اما به خاطر برخی مسایل افتتاح نمیشود.
وحدت و تبعیت از رهنمودهای مقام معظم رهبری چه اندازه ضروری است؟
تبعیت از رهبری نباید به عنوان پُز در کشور مطرح شود بلکه لازم است تکلیف و سرلوحه فعالیت افراد جامعه قرار گیرد. تبعیت از رهبری با درک صحیح از سیاستهای کلی تنظیم شده و مسوولان باید رهنمودهای معظمله را بفهمند؛ ما نباید به گونهای عمل کنیم که تمام مشکلات را به دوش رهبری بیاندازیم، تبعیت از رهبری این است که کارمان را انجام دهیم و مشکلات را به دوش رهبری نگذاریم چراکه این کار برای کشور خطرناک است.
روند مذاکرات ۱+۵را چطور ارزیابی میکنید؟
مذاکرات ۱+۵ به جای خوبی رسیده است ولی همانطور که خانم اشتون از خبرنگاران تشکر کرد من هم از شما و از مسئولان کشور تقاضا میکنم روی این موفقیت خیلی مانور ندهید.
زیرا به هرحال، آن ور آبی ها هم آدمی زاد هستند و برای حیثیت خود نیز ارزش قائلند، یکی از مشکلات ما این است که حرفهای الکی زیاد می زنیم و حساسیت ایجاد می کنیم، یعنی بسیاری از معضلاتی که در کشور ایجاد میشود برای حرف هایی است که زدیم و نتوانستیم پایش بایستیم.
به عنوان مثال، سوال از رئیس جمهور از جمله موضوعاتی بود که نباید مطرح میشد، ما که میدانیم رئیس جمهور سؤال پاسخ نمیدهد و حرف خودش را میزند لذا این موضوع اصلا نباید طرح میشد چراکه وقتی در جامعه پراکنده شود، هر راهی که برویم به ضرر مملکت خواهد بود؛ اگر نمایندگان از آن انصراف دهند به ضرر مجلس است، اگر رئیس جمهور بیاید حرفهایش را بزند و حرف هیچ کی را گوش ندهد، باز هم به ضرر مجلس تمام میشود.
مذاکرات ۱+۵ هم به همین صورت است، در حال حاضر مسئولان نباید در بیانشان عجله کنند و لازم است از گندهگویی پرهیز کنند، تا مذاکرات به نتایج مطلوبتری دست یابد./
گفت وگو از شکوفه حیدر
منبع:خانه ملت
|