گفتگوی خواندنی دکتر لنکرانی درباره نحوه حضور جبهه پایداری در انتخابات:کار جبهه پایداری، تدوین برنامه برای رئیس‌جمهور است؛ نه تشکیل ستاد انتخاباتی/ اقدامات انقلابی بر مبنای کار کارشناسی، نیاز امروز کشور است
  26 اسفند 1391

 

رجانیوز - گروه سیاسی: هرچه به انتخابات خرداد 92 نزديك‌تر مي‌شويم، نگاه‌هاي بيشتري معطوف به جبهه پايداري مي‌شود. جرياني كه در عين نوپا بودن، توانسته است در وزن‌كشي جريان‌هاي سياسي موجود، جاي وسیعی در ميان مدعيان پيروزي در انتخابات براي خود باز كند و خود را در حد يكي از قطب‌هاي سه‌گانه انتخابات آتي بالا بكشد.
به گزارش موسسه فرهنگي پژوهشي انديشه و بصيرت، اين مساله در كنار برخي ابهامات و سوالات ذهني، ما را به طبقه هشتم دانشگاه علوم پزشكي شيراز كشاند تادر واپسين روزهاي سال 91 و در ايامي كه گذشته‌ها در حال اتمام هستند و طبيعت روزهاي نو را به همه نويد مي‌دهد، با سخن‌گوي جبهه پايداري، جناب آقاي دكتر لنكراني، گپ‌وگفتي رسانه‌اي ردوبدل كنيم.
در همان ابتداي ورود ما به دفتر ايشان، شوخي دكتر يخ جلسه را شكست و اين كمك بزرگي بود تا بتوانيم سوالاتمان را شفاف بپرسيم. پس از پايان مصاحبه نيز بحث به دردل‌ها و انتقادات خودماني و دوستانه ختم شد. متن حاضر، سوغاتي است از اين مصاحبه.

به عنوان شروع لطفا بفرماييد جبهه پايداري چگونه و در چه فضايي شكل گرفت و چه اتفاقاتي افتاد كه اين احساس نیاز به وجود آمد كه چنین مجموعه ای باید شکل بگیرد؟

ما در مسیر فعالیت های اجتماعی متاسفانه با یک پدیده ای روبرو هستیم و آن عبارت است از اصول‌گرایی حزبی در برابر اصول‌گرایی واقعي. در اصول گرایی حزبی نگاه شما به گفتمان و مبانی به مرور کمرنگ می شود و آن چیزی که اصل می شود اطرافیان ، نزدیکان و هم حزبی هاست . از این رهگذر آسیب های مهمی در مسیر انقلاب اسلامی رخ داده و شاید یکی از دلایلی که رهبر عزیزمان مهرماه سال گذشته در سفر کرمانشاه به نوعی از تشکل ها و احزاب حاضر در صحنه گلایه کردند همين مساله باشد. ایشان فرمودند در هرنظام مردم سالاری دینی، چون انتخابات برگزار می‌شود، طبیعی است که احزاب حضور پیدا می کنند و تلاش می کنند که این کرسی های انتخاباتی را بگیرند، نماینده به مجلس بفرستند، دولت را از خودشان قرار دهند، رئیس جمهور را از خودشان قرار دهند. آنجا فرمودند که ما با این هم مخالف نیستیم و مانع آن هم نمی‌شويم. اما این مطلوب اسلام نیست. مطلوب اسلام تشکلی است که برای هدایت جریانهای فکری است. با یک عبارت دیگری می توانیم بگوییم تشکل مطلوب اسلام یک تشکل گفتمانی است. به همین دلیل این نقص مشاهده شد که فضای عمومی حرکت های اجتماعی به سمت حزب گرایی در حال گسترش است و این نگاه گفتمانی فقدانش یا کم رنگ شدنش یک آفت مهمی بود. مثلا در همان حادثه یازده روز خانه نشینی رئیس جمهور، خب یک اتفاق بسیار تلخی رخ داد. کسی که توقع از او این بود که نسبت به رهبری در بالاترین حد اطاعت باشد، یک واکنشی نشان داد که تعلل در اجابت بود. واکنش های مقابل هم انواع و اقسام داشت. بعضی ها این را یک فرصتی برای قدرت طلبی های خودشان قرار دادند. یعنی به جای اینکه به این آفت دردمندانه نگاه کنند و بعد برایش علاجی پیدا کنند و سعی کنند که کشور را از این مسیر پر فراز و نشیبی که خیلی ها دارند تلاش می کنند که فراز و نشیبش را هم بیشتر بکنند به سلامت به سمت تعالی و پیشرفت ببرند، از این به عنوان یک فرصت برای عقده گشایی های قبلیشان استفاده کردند . صحبت ها این نبود که ما بیاییم و ریشه این نوع نگاه به ولایت فقیه را بخشکانیم و نهادینه کنیم که ارتباط همه مسئولین با رهبری ، باید ارتباط ولایی باشد نه ارتباط فرزند و پدری، نه ارتباط یک به دو کردن ... بلکه صحبت این بود که "دیدید از همان اول ما گفتیم ایشان فایده ای ندارند! بالاخره دیدید که هم در سال84 و هم سال 88 اشتباه کردید! "در حالی که همه ما می دانیم در شروع وقایع بعد از انتخابات، رهبری معظم انقلاب اسلامی نسبت به موضوع انتخابات چه موضعی داشتند و بعد هم در طي وقایع سال 88 و پس از آن بارها تاکیدشان نسبت به این وقایع و تحلیلشان نسبت به این وقایع چگونه بود. حالا ما بیاییم تمام این حرفها را کنار بگذاریم و این مساله را به عنوان نقطه ای نه برای حل مشکل، بلکه به عنوان نقطه نفوذ و استحکام خودمان از آن استفاده کنیم. این آفت سهمگین و بزرگی است که اگر ریشه آن را نگاه کنید، باز خواهد گشت به نگاه حزبی به اصول گرایی . جبهه پایداری تشکیلش با راهنمایی حضرت آیت الله مصباح و مرحوم حضرت آیت الله خوشوقت و تاکید این دو بزرگوار برای این بود که ما در این زمان جدید و با اقتضائات فعلی، یک حرکت اجتماعی داشته باشیم که گفتمان انقلاب اسلامی را به عنوان پایه در عرصه های مختلف دنبال بکنیم و مراقب آفات حرکت حزبی هم باشيم که دامن‌گیرش نشود.

به همین خاطر از ابتدا تاکید بر این بود که جبهه پایداری رفتارش مثل رفتار احزاب متداول نباشد و مسیری که برای خودش انتخاب می‌کند مسیری باشد که این آزاداندیشی دینی را و این حرکت گفتمانی را برایش نهادینه بکند. مثلا در انتخابات گذشته مجلس، با اینکه رفتار معقولِ – با تعریف عقل منفعت طلب - این بود که بسیاری از اصول گرایان حزبی انجام دادند ؛ یعنی می دیدند که کجا ، چه کسی بیشترین احتمال رای‌آوری را دارد و به سراغ همان بروند و بگویند کاندیدای ما شما استید. حالا بیا باهم معامله بکنیم. ما از شما که می دانیم رای خواهی آورد حمایت می کنیم و شما هم وقتی رفتی مجلس بالاخره با ما هماهنگ باش. صراحتا توسط دوستان مختلف اعلام شد که مکانیسم‌شان برای تعیین کاندیدا بر اساس نظرسنجی است . البته حداقل هایی برای کاندیداها درنظر داشتند، ولی گفتند از هر کسی که در نظرسنجی اول شد و بیشترین احتمال رای آوری را داشت حمايت مي‌كنيم. خب این با نگاه گفتمانی تعارض دارد. در نگاه گفتمانی شما باید تلاش کنید آن کسی که نسبت به سایرین حضورش را مفیدتر می دانید به مردم معرفی کنید و وظیفه خودتان را انجام بدید، حال ممکن است مردم بپذیرند و یا نپذیرند. شما باید وظیفه ات را انجام دهی و این تفاوت نگاه را به ویژه ما در داستان مجلس به خوبی می بینیم دو نوع خروجی مختلف داشت و الان هم این تفاوت خروجی ها در کارکرد مجلس محترم کاملا نمایان است و یا در خصوص نحوه تعامل و نحوه حضور اجتماعی این دو نگاه مختلف دو خروجی متفاوتی دارد .

در همین انتخابات مجلس، ما شاهدیم که جبهه پایداری با بعضی از گروه های دیگر کاملا و یا بیش از 80 درصد اشتراک کاندید دارند. اگر واقعا آنها با آن نگاهی که فرمودید ، نگاه کرده باشند و افرادی را انتخاب کردند، پس چطور جبهه پایداری به همان ها رسیده ؟ منظور بنده این است که آیا جبهه پایداری مجموعه ای ندارد که بخواهد از بین آنها انتخاب بکند ؟

لنکرانی : ما در جبهه پایداری چه در انتخابات مجلس و چه در انتخابات آتی ریاست جمهوری به چیزی که به عنوان ملاک توجه نمی کنیم عضویت و همکاری با جبهه پایداری است . یعنی ما ملاکمان برای اینکه یک نفر را معرفی بکنیم که این کاندیدای ما باشد، در هر کدام از صحنه های انتخاباتی، اين نیست که این کسی را که می خواهیم معرفی بکنیم ، الزاما از اعضای جبهه ، شورای مرکزی و امثال اینها باشد . آن چیزی که برای ما اصل بوده و است نگاه گفتمانی و تطبیق با شاقول ها و معیارهاست. ممکن است در تطبیق‌مان بعضی جاها اشتباه کرده باشیم، اما تلاشمان این بوده که نگاهمان، نگاه جمع و ضرب و آرا و توجه به نتیجه انتخابات نباشد. ما بعضی جاها می دانستیم که کاندیدای ما رای نمی آورد . با علم بر اینکه رای نمی آورد ، فکر کردیم و بررسی کردیم و دیدیم که در آن شهر این کاندیدا نسبت به سایرین اصلح است و تلاش خودمان را کردیم و به مردم معرفی‌اش کردیم . در بعضی از شهرهای همین استان فارس، الان ما مواردي را داریم که کاندیدای ما رای نیاورده و علی رغم اینکه رای نیاورده الان فضای عمومی آن شهر نسبت به کاندیدای ما بعد از گذشت یک دوره کوتاه از نمایندگی کاندیدای پیروز، متمایزتر شده و برخی هم می گویند شما تذکر درستی دادید، آن موقع ما به این موضوع دقت نداشتیم . البته در بعضی از شهرها هم ما اشتباهاتی داشتیم ، یعنی اینگونه نبوده که توانسته باشیم همه جا آن مبنای خودمان را به صورت کامل و با اطمینان بخشی قابل قبولي دنبال کنیم . یکی از دلایلش هم این بوده که از زمان تشکیل جبهه پایداری تا ورودش به بحث انتخابات، که به صورت یک کار اضطراری برای ما پیش آمد، تقریبا چیزی حدود 3 الي 4 ماه بیشتر نگذشته بود و بخشی از این مشکلاتی که داشتیم چه در این زمینه که در بعضی از حوزه ها نتوانستیم کاندیدايی معرفی کنیم و چه در این زمینه که بعضی از حوزه ها شاید کاندیداهای قوی‌تری هم داشتند و ما آگاهی پیدا نکردیم، بر می گشت به همین فرصت کوتاه. اما چیزی که می توانیم به آن تاکید کنیم این است که مبنای نگاه ما یک مبنای گفتمانی بود و این مبنا را هم از این بزرگان یعنی حضرت آیت الله مصباح و حضرت آیت الله خوشوقت به عنوان مبنای کار گرفتیم و افتخار هم می کنیم که این را مبنا قرار دادیم هرچند که در برخی از جاها آن کاندیدای مورد نظر ما هم رای نیاورد و امروز برخی از شماتت هایی که جبهه پایداری می شنود که اگر کاندیدايتان رای نیاورد، کم کم دارد جای خودش را به این می دهد که آن کاندیداهایی که رای آوردند باید حالا پاسخ دهند که تا چه حد گفتمانی رفتار کردند و تا چه حد به آن چیز هایی که در هنگام رای آوردن بر رویش تاکید می شد پایبند بودند .

آقا دکتر ویژگی مهم جبهه پایداری این است که اکثر تشكيل‌دهندگان آن از نیروها و رویش های نو انقلاب و از نسل جدیدتر بودند. در واقع یک نوع چرخش نخبگانی اتفاق می افتد و یک افرادی روی کار می آیند که تحمل نمی شوند و بعد در یک مجموعه‌ای با نام جبهه پایداری متشکل می شوند. آیا جبهه پایداری قرار است در ادامه مسير از همين نیروهای موجود فعلی استفاده کند یا قرار است از نیروهای جدیدتری که ناشناخته هستند؛اما احتمال اینکه از لحاظ اجرایی و مديريتي قوی‌تر باشند و بتوانند کار را پیش ببرند به آنان هم نگاهی داشته باشد ؟

یک واقعیت مهم در تحلیل فضای مدیریتی کشور در عرصه های مختلف این است که بالاخره آن توقعی که از مدیریت اسلامی است در خیلی از جاها ظاهر نشده و به آن کیفیت و آن سطح استانداردی که لازم است نرسیده است. بالاخره اين یک موضوع مهمی است که مدیری که بویژه در سطوح ارشد مدیریتی قرار می گیرد ، دلبسته و متعهد به آرمان های انقلاب اسلامی باشد و در کار خودش نیز صاحب نظر و تحلیلگر و دارای برنامه و پشتکار کافی باشد. با این نگاه اگر ما بخواهیم نقد بکنیم، تعدادی از مدیران هستند که از این نقد سربلند بیرون می آیند اما تعدادی مدیرانی هستند – که کم هم نیستند متاسفانه – در برابر این نقد کارنامه درخشانی را ندارند . ما این را یک افتخار نمی بینیم که افرادی پروژه های ولو بزرگ را انجام بدهند و در کنار این پروژه های بزرگ به بهانه بزرگی پروژه، اسراف را نهادینه کنند و استفاده از نیروهای غیرباورمند به انقلاب اسلامی را به عنوان رکن موفقیت خودشان ببینند، نسبت به زیردستانشان تحقير انجام بدهند و یا نوعی ویژه خواری را دنبال بکنند. اینها نقاط ضعفی است که در هر نوع اصلاح آتی مدیریتی باید با جدیت به آن پرداخت و متاسفانه امروز که برخی از مشکلات دامن مدیریت اجرایی کشور را گرفته است ، بعضی ها دارند آدرس غلط نشان می‌دهند و آن آدرس غلطی که نشان می‌دهند این است که می گویند : " اگر این مشکلات در محیط اجرایی کشور پیش آمده این مربوط به حضور مدیران جوان بوده ویامربوط به حضور مدیران مومن بوده است. " در حالی که این آدرس دقیقا و کاملا آدرسی اشتباه است . ما با یک تحلیل دقیق عرض می کنیم که : " هرجا ما درکشورمان پیشرفت و تعالی و شتاب درخور توجهی در حل مشکلات مردم داشتیم و کارها به نتیجه رسیده اینجا دقیقا همانجایی بوده که ما شاهد حضور یک نیروی مومن که عمدتا جوان ، دلبسته به انقلاب اسلامی و کاردانِ در کار خودش بوده و هر جا در کار آن گره ای می بینیم و می بینیم که قوه اجرا ضعفی از خودش بروز داده اینجا دقیقا همانجایی بوده که ما شاهد حضور افرادی بودیم از جنس افراد ویژه خوار ، از جنس افراد غیر باورمند به انقلاب اسلامی ، از جنس افرادی که راه حل هایشان راه حل های انقلابی و مطابق با آرمان ها نبوده و عمدتا سعی کردند که با الگوبرداری از سایر نظام های فکری ، پاسخگوی مشکلات کشور باشند و متاسفیم که این تقلب گفتمانی در حال شکل‌گیری است و بعضی از افرادی که هیچ توقعی ازآنها نداشتیم که درگیر این آسيب بشوند، متاسفانه دچار این تقلب گفتمانی شدند و به جای اینکه بر محوریت پایبندی به ارزش ها ، محوریت کارآمدی مبتنی بر ایمان تاکید بکنند ، افتخار می کنند که تکنوکرات استند و یا اینکه افتخار می کنند که می خواهند بر اساس مدل سایر کشورها، کشور راپیش ببرند و این را هم پنهان نمی کنند . جای تعجب از دوستانی است که توقع از آنها این بود که بین آرمان گرایی و کارآمدی، تلفیق نهادینه را ببینند که در این تورهای - حداقل می توانیم بیان بکنیم – سکولاریسم پنهان دچار نشوند .

در همین مبحث، آیا جبهه پایداری کار تئوریکی در مورد نظریه توسعه بومی اسلامی انجام داده و الان اگر مثلا ما فرض کنیم در انتخابات 92 کاندیداي جبهه پایداری رای بیاورد ، آیا قرار است یک نظریه اصیل اسلامی دینی پیاده شود، یا فعلا و موقتا قرار است از همان نرم افزار قدیم استفاده شود تا بعدا در گذر زمان این اتفاق بیفتد؟

ما فکر می کنیم که دولت یازدهم در چند سطر باید اقداماتی را انجام بدهد . بخشی از اقدامات ، اقداماتی فوری است که در این اقدامات فوری کوتاه کردن دست کسانی که از حوزه اجرا به عنوان طعمه و به نوعی ویژه خواری استفاده کردند در اولویت قرار دارد و اینکار ضرورتی است که باید بلافاصله مورد توجه و عمل قرار بگیرد . بهترین برنامه های اجرایی هم، زماني که افراد به آن باور نداشته باشند یا بر خلاف آن دارند اقدام می کنند یا خدای نکرده دچار فساد استند ، به هیچ وجه به نتیجه و ثمر نخواهد رسید .

آيا به هزينه‌هاي اين كار هم فكر كرده‌ايد؟

بالاخره ما در یک تحلیل دینی به این نکته رسیدیم که مدیریت مناسب در این عرصه الزام اولش حذف مسئولینی است که حتی شائبه فساد در موردشان وجود دارد، چه برسد به کسانی که خدای نکرده فساد در آنان به اثبات رسیده. نکته دوم برنامه اجرایی است . جبهه پایداری از ابتدای مباحث انتخابات، یعنی از همین اردیبهشت امسال، مکرر اعلام کرده است که ما در حال تدوین برنامه دولت یازدهم هستیم و در دولت یازدهم هرکسی که به انتخاب مردم به مسئولیت برسد ما برایش نسخه پیشنهادی خودمان را ارائه خواهیم داد. در طراحی این نسخه، ما تلاش کردیم که این نسخه هم ارتباط محکمی با باورها و آرمانهایمان داشته باشد و هم یک نسخه غیرواقع بینانه نباشه. با در نظر گرفتن امکانات موجود کشور و مشکلات فعلی، نسخه فعلی طراحی شده است . این به معنا نیست که ما دقیقا همان مسیري که تاكنون با فراز و نشیب فراوان و در پی همه این بیست و چهار سالی که از پایان جنگ گذشته و پیموده شده، همان مسیر را بخواهیم دنبال بکنیم، بلکه با نگاه علاج‌‌جویانه سعی کردیم که آن گلوگاه هایی که احتیاج به اصلاح جدی دارند را مد نظر قرار دهیم ، به عنوان مثال در مباحث اقتصادی، یکی از گلوگاه های بسیار مهم موضوع بانک ها است . اگر ما اصلاح اقتصادی کشور را بدون توجه به مبحث بانک بخواهیم پیگیری نماییم حتما کار اشتباهی را کردیم اما نگاه به "مساله بانک" هم نمی تواند یک نگاه شعاری و یک نگاه احساسی باشد. بانک یک ابزار پیچیده و ساختار لایه لایه ای دارد که اقتصاد کشور را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد . و به همین خاطر ورود در این بحث احتیاج به یک نگاه عمیق و شناخت نقاط ضعف و در عین حال – همان ‌طور که در ابتدای صحبتم اشاره کردم – بهره مندی از مدیراني است که منفعتی غیر از منافع ملی را برای خودشان در نظر نداشته باشند و درعین حال در کار خود ، کاردان و آگاه باشند و کاردانیشان را مبتنی بر باورهای دینی خود قرار دهند . خب به همین خاطر، در برنامه ای که جبهه پایداری در بحث اقتصاد دنبال می کند ، موضوع بانک یک جایگاه ویژه و یک اهمیت کاملا مبنایی دارد و یا بحث "رهایی اقتصاد کشور از نفت" و "مردمی شدن اقتصاد" نیز در این برنامه جایگاه ویژه ای دارد . متاسفانه در موضوع مردمی شدن اقتصاد ، باز ما شاهد یک نوع تقلب گفتمانی هستیم ؛ یک عده ای می گویند مردمی شدن اقتصاد در حالی که تلقیشان از مردم، گروه خاصی از ویژه خوارانی است که سابق بر این، در حاشیه امن دولتی ثروتمند شدند و امروز به عنوان بخش خصوصی سعی می کنند که منافع خاص خودشان را دنبال نمایند . ما واگذاری اقتصاد را به این گروه ویژه خوار، ولو اینکه سابق بر این دولتی بودند و امروز کلاهشان غیر دولتی شده است را اقتصاد مردمی نمی دانیم. آن اقتصادی را اقتصاد مردمی می دانیم که آحاد مردم بتوانند در آن ثروت آفرینی داشته باشند و همچنین از ظرفیت ها و برکات این کشور به قدر سهم خودشان بهره مند شوند ، البته این دو نگاه متفاوت ، دو خروجی متفاوت نیز خواهد داشت . گروه اول به بهانه رونق اقتصادی توصیه شان باز گذاشتن دست ویژه خوارهاست و در این مسیر برایشان دردناک نیست که فاصله طبقاتی زیاد شود. اما اگر ما اقتصاد مردمی را به معنی "اقتصاد مردمی برای همه مردم" ببینیم آن موقع یکی از ارکان مهم هر تصمیم ما این خواهد بود که این تصمیم تا چه حد بر روی فاصله و شکاف طبقاتی اثرگذار است و اگر ببینیم این تصمیم شکاف طبقاتی را زیاد می‌کند ولو به ظاهر در کوتاه مدت رونق اقتصادی مختصری هم فراهم کند ، این را مجاز نمی دانیم چون واقعیت این است که هر تصمیم اقتصادی که شکاف اقتصادی را افزایش دهد ولواینکه در کوتاه مدت رونقی را هم به بار بیاورد نتیجه محتوم آن ، رکود و پس‌رفت اقتصادی است. يقينا در طولانی مدت هر تصمیمی که بی عدالتی را دامن بزند منجر به رشد پایدار اقتصادی نخواهد شد و این مسئله دیگر امروز فقط ادعای صرف نیست، بلکه به عینه در کشورهای اروپایی و به خصوص آمريکای شمالی آثار سوء خودش را نشان داده و معلوم شده است که همه تصمیماتی که به نوعی شکاف طبقاتی دامن می زنند، باعث رکود و پس‌رفت اقتصادی می شوند .

این برنامه ای را که فرمودید مدون شده است یا اینکه از جنس شعار است؟

لنکرانی : نه خیر . ما این برنامه را تا حدود زیادی تدوین کردیم و حدود 70 درصد کار انجام شده و امیدوار هستیم که اصول این برنامه را هم زمان با معرفی کاندیدا، به مردم تقدیم کنیم .

آقای دکتر! بحثی که نگرانی جدي‌اي را برای دغدغه‌مندان پیش آورده، بحث پشتوانه اجتماعی جبهه پایداری است. جبهه پایداری تا به حال شبيه يك تشکیلات عمل نكرده است. یعنی اين که عضو بگیرد ، آموزش بدهد ، کادرسازی نماید و این منجر به یک جریانی شود که اینها پشتوانه مردمی اين جبهه باشند و بتوانند در لايه‌هاي مختلف اجتماعي کار بکنند . در مورد پشتوانه مردمی جبهه پایداری تاكنون بحثی شده یا اینکه فکری کرده‌اید؟

لنکرانی : ما پشتوانه مردمی جبهه پایداری را از جنس عضوگیری نمی بینیم ، ما پشتوانه مردمی جبهه پایداری را از جنس همزبانی و همدلی روی اصول و مبانی می بینیم و فکر می کنیم کاری که ما باید در جبهه پایداری انجام بدهیم این است که سعی کنیم وقتی از یک آرمان بلندی صحبت می کنیم مصداق اجرایی‌اش را هم به مردم معرفی کنیم و این اطمینان را ايجاد کنیم که این گفتمان صرفا در حد شعار باقی نمی ماند. با این نگاه، باور ما این است که گفتمان انقلاب اسلامی در کشور طرفداران بی شماری دارد و این طرفداران بی شمار نگاهشان به حرکت های اجتماعی با این معیار است که این حرکت ها تا چه حد در جهت تحکیم آن گفتمان و اجرایی شدن آن آرمانها قدم بر می دارند. ما داریم تلاش می کنیم به نوبه خودمان- نمی‌گوییم تنها – بلكه یکی از مصداقهای حرکت های اجتماعی باشیم که تلاش می کند آن آرمان ها را اجرایی و عملیاتی بکند .

به نظر می رسد که بزرگترین مشکل، بعد از رای آوردن و در زمان تشکیل کابینه باشد. مسئله ای که در مورد همه دولت ها وجود دارد اين است که در همه انتخابات‌هاي ریاست جمهوری، یک" فرد" تبلیغ میشود اما هر "فرد"ی که رای بیاورد ، "مجموعه‌ای از افراد" اطراف آن "فرد" به عنوان هیئت دولت يا کابینه و یا حالا نیروهایی که قرار است به عنوان استاندار ، فرماندار ، گروه های فرهنگی یا اقتصادی و ... کار بکند، قرار مي‌گيرند . آیا فکر می کنید جبهه پایداری این شناسایی را در تمام استان ها انجام داده است که نیروهایی بیایند که باز همانند دولت نهم نباشد که بعد از مدتی رئيس‌جمهور مجبور شود افرادی را کنار بگذارد و يا افرادی احساس کنند دیگر نمی توانند با این مجموعه بمانند و استعفا دهند ؟

ما در شکل گیری تیم های اجرایی متاسفانه آسیب های متعددی را در حال ملاحظه هستیم . برخی از کاندیداها در هر شهر و شهرستانی که وارد می‌شوند از همان اول اعلام می کنند كسي که مسئول ستاد ما شود ، ما او را به عنوان فرماندار يا شهردار آن شهرستان معرفي می‌کنیم، به این فرد فلان منصب را می دهیم و به نوعی تلاش می کنند انگیزه های قدرت طلبانه برخی را پشتوانه تلاش انتخاباتی خودشان کنند . خب اینجا فضاحت‌هایی هم پیش می آید. مثلا در یک شهرستان پیش آمده که یکی از همین ستادها مجبور شده قول فرمانداری را به دونفر بدهد و این دو نفر در جلسه ای با هم روبرو شدند و كار به جاهاي مفتضح كشيده است. خب فضاحت‌های این چنینی نیز پیش می آید و این به نظرم یک آسیب مهمی است که برخی از ستادها دچارش شدند و از همین الان با ادبیات تقسیم پست دارند یارگیری می کنند . خب این بر خلاف نگاه مومنانه به این عرصه است. ممکن است یک نفر وظیفه اش دفاع از یک تفکر و آرمان باشد ولی خودش را موظف به اینکه مسئولیت اجرایی را بر عهده بگیرد ، نبیند و بالعکس دوستانی باشند که به دلیل کاردانی و داشتن توان اجرایی بالاتر همراه با آرمانگرایی در صحنه اجرا موفق تر باشند و این نوع تقسیم پست که متاسفانه مرضی شده و گریبان برخی از ستادهای انتخاباتی را گرفته، باعث می شود که ما از هم اکنون اطمینان داشته باشیم تیم کاری که این گروه ها دارند شکل می دهند تیم کاری موفقي نخواهد بود. بلکه تیمی ناکارآمد خواهد بود . افرادی که صرفا بر اساس وعده قدرت کنار هم جمع می شوند ، اجتماعشان اجتماعِ اصیل و ماندگاری نخواهد بود . از طرف دیگر یک آفتی که ما حتی در دولت نهم شاهد آن بودیم کنار هم قرارگرفتن افرادی بود که آرمان مشترک نداشتند. آن زمان که انتقادی می شد ، پاسخی که می شنیدیم این بود که ما ا اگر این افراد را که می دانیم این گفتمان را هم قبول ندارند در جمع خودمان نداشتیم اجازه کار به ما نمی دادند. به عبارت دیگر نوعی تسلیم در برابر فشارها و امتیاز دادن به رقبا برای شکل گیری کابینه را بهانه می کردند . من فکر می کنم این هم خودش ، یک آفت مهمی است و اگر ما باورمان این است که باید از ظرفیت های کشور برای پیشرفت و تعالی کشور استفاده بکنیم ، نباید در توزیع مناصب این مساله باشد که این فرد به کجا وابسته است و برای اینکه آن جاهای قدرتمند را راضی بکنیم ، سعی کنیم که افرادي از وابستگان آنجا یا کلوپ های قدرت را در جمع خودمان بیاوریم تا اطمینان بکنیم که کارمان به نتیجه خواهد رسید ، این هم قطعا یک برداشت غلطی است و با تفکرات دینی همراهی و همسویی ندارد و نمی تواند ملاک تصمیم گیری قرار بگیرد . جبهه پایداری در این زمینه مفتخر است که با حضور جمعی از رویش های انقلاب اسلامی که خوشبختانه هم مومن هستند و هم در کارهای خودشان صاحب تلاش و بعضا دارای تجربه خوبی‌اند، توانسته که یک شناخت وسیع تری از ظرفیت های اجرایی کشور پیدا کند ، ظرفیت اجرایی کشور محدود به این چند صد نفری که همواره طمّاعانه به پست های اجرایی نگریسته‌اند نیست بلکه ظرفیت اجرایی کشور بسیار وسیع‌تر است. ما اكنون حدود 10 میلیون نفر فارغ التحصیل دانشگاهی داریم که عمده اینها هم در دامان انقلاب اسلامی پرورش یافته‌اند و به نوعی دلبسته انقلاب اسلامی هستند و خب این ظرفيت بزرگ می‌تواند مبنای خیلی از کارهای بزرگ در کشور قرار بگیرد . ما با استفاده از همین ظرفیت جوانانه ، ظرفیت های بزرگ تری را در بین نیروهای جوان پابه کار شناخته‌ایم و این تذکری که رهبری عظیم الشان انقلاب اسلامی اخیرا در بحث الگوی پیشرفت اسلامی دادند و تاکید کردند که به جوان ها باید اطمینان نمایید، به عنوان یک توصیه راهبردی مد نظر جبهه پایداری است .

بسياري از عامه مردم، تا به امروز جبهه پایداری را عصاره گفتمان انقلابی می‌دانند و البته اميدواريم اين نگاه مستدام باشد. توقع همه ما این است که اگر جبهه پايداري در انتخابات بعدی توانست به پیروزی برسد، جمهوری اسلامی نابی که مردم انتظارش را داشتند بتواند پیاده کند. اين نگراني در بین بعضی از اهل فکر وجود دارد كه اگر جبهه پایداری بیاید و نتواند در حد انتظارات عمل بکند و نتواند حرف ها و شعارهایش را به عمل تبدیل بکند، اصل گفتمان انقلابی ضربه می‌خورد. آيا دوستان جبهه پايداري از اين منظر به مقوله انتخابات نگاه كرده‌اند و فكري به حال اين مساله شده است؟

بالاخره ما همه باید نسبت به مسیر آینده با مراقبت و نظارت دقیق حرکت بکنیم. ما امیدوار هستیم که با راهنمایی‌هايي که فقهای بزرگوار نسبت به جبهه پایداری افاضه می کنند و با این ظرفیت جوانان مومن و حزب اللهی که در سراسر کشور وجود دارد شاهد یک تحول عمیق در مدیریت اجرای کشور باشیم. اساسا جنس این تحول عظیم با برخی از راه حل هایی که برخی دیگران ارائه می دهند متفاوت است و مَخلَص کلام ، نگاهش به این فرمایش کلیدی است که رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی اخیرا با افتخار فرمودند كه من انقلابی ام و با صراحت و شفافیت حرکت می‌کنم. جبهه پایداری هم با الگوبرداری از این فرمایش رهبری، تمام تلاشش این است که ان شاالله انقلابی بودن را همراه با صراحت و شفافیت به اجرا برساند و برجسته نماید. خیلی از افراد تلقی‌اشان این است که اگر در مدیریت اجرايي قرار گرفتند وظیفه‌شان دیپلمات شدن است. در حالی که تلقی ما از سمت‌گیری رهبری و آنچه در جبهه‌گیری‌شان نشان می دهند این است که ما برای پیشرفت کشور به اقدامات انقلابی ، نه از جنس اقدامات بی حساب و کتاب یا سلیقه ای، بلکه اقدامات انقلابی که مبتنی بر یک کار کارشناسی دقیق و یک تصویر موثر باشد ، هستیم. بعضی ها وقتی که در عرصه اجرا قرار می گیرند دچار تزلزل در تصمیم گیری مي شوند و این تزتزل خودشان را تعبیر به تدبیر و دیپلماسی می‌کنند . بعضی دیگر قاطعیت در تصمیم گیری دارند ، اما مبنای تصمیم گیری هایشان روشن نیست و نسبت این تصمیم گیری ها با آرمان ها ، مشکلات و توجه به عقلانیت در این تصمیم گیری هایشان مشخص نیست . هر دوی اینها آفاتی هستند که ما در زمان های مختلف آن را تجربه کرده‌ایم و فکر مي‌کنم کشور ما به درجه ای از رشد و بالندگی رسیده که مدیریت آینده اجرایی کشور بتواند تلفیقی از انقلابی گری مدبرانه را به نمایش بگذارد .

رابطه بسیاری از احزاب با مردم تنها به همان بازه یکی دو هفته‌اي قبل از انتخابات و در زمان تبليغات محدود مي‌شود. بعد از آن، متاسفانه می بینیم چه نمایندگان مجلس و چه مسئولین دیگر رابطه‌اشان به كلي با مردم قطع میشود تا چهار سال بعد و در انتخابات بعدی. آیا جبهه پایداری سازوکاری در نظر دارد که ارتباط با مردم ، شنيدن انتقادات ، شنیدن حرف دل مردم و به طور كلي این ارتباط بر قرار باشد و نظرات مردم احيانا تاثیری در تصمیم گیری ها داشته باشد؟

دولت نهم تجربه خوبی از ارتباط وثیق با مردم را به نمایش گذاشت . ارتباط مسئولین اجرایی پس از شکل گیری دولت نهم و تا حدود زیادی حتی در دولت دهم نسبت به بسیاری از مسئولین اجرایی گذشته ، هم یبشتر بود و هم موثرتر، و یادآور خاطرات سالهای اول انقلاب اسلامی و مَشی و منشی است که شخصیت‌‌هايی مثل شهید رجائی در مقام نخست وزیری و مدیر اجرایی کشور نهادینه کرده بود . متاسفانه برخی حاشیه ها و آفاتی پیش آمد که باعث شد اعتماد مردم به بخشی از مسئولین دچار خدشه شود . مردم بسیار هوشیارانه نسبت به مسئولین نگاه می کنند و ارزیابی می کنند و واکنش‌هايشان را هم خیلی صریح و روشن نشان می دهند. وقتی که دغدغه اول مسئولین ، رفع مشکلات مردم باشد و ببینند که مسئولین تمام تلاششان در این جهت است، طبیعی است که این اعتماد متقابل مردم با مسئولین شکل می گیرد . اما اگر ببینند که مسئولی تمام هم و غمش این شده که یک نیروی منفور مسئله دار را به جایی برساند، طبیعی است که نسبت به آن مسئول احساس دلخوری و دلشکستگی كنند و نهایتا نوعی طرد عاطفی به آنها دست دهد. ممکن است که این را به صورت شعار یا رفتارهایشان آشکار نشان ندهند، اما در رفتارهای عمومی خودشان کاملا این را جلوه خواهند داد.

این فرمایشی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در توصیه‌اشان به ریاست محترم جمهوری در به کار نگرفتن آقای مشایی به عنوان معاون اول داشتند که تبعیرشان این بود که بکارگیری آقای مشایی باعث سرخوردگی و ناامیدی در بین طرفداران دولت می شود ، یک تعبیر دقیقی بود . طرفداران این گفتمان ، این گفتمان را بسیار محکم تر از این می بینند که بخواهد خودش را در چارچوب افراد اسیر کند و این افراد را به عنوان نوعی غاصبین گفتمان تلقی می کنند، غاصبینی که تلاش دارند باز یک نوع تقلب گفتمانی به وجود بیاورند. شکل گیری دولت نهم و دهم بیش از هر چیزی مرهون نیروهای حزب اللهی ، مومنین ، اصحاب مساجد ، هیئات های عزاداری ، خانواده های شهدا و مومنین به انقلاب اسلامی بود . این بسیار دردناک است که ما در ادامه کار ببینیم که برای رای آوری یک نفر جشن هنری برگزار شود و در این جشن هنر چیزی که مورد توجه نباشد ، ارزش های انقلابی اسلامی باشد و با شعار "من عاشق ایرانم و ایرانیان" خیال کنند می توانند سر مردم کلاه بگذارند . مردم باورشان نمی شود کسی عاشقشان باشد و در زماني كه مردم دچار معضلات اقتصادی فعلی هستند ، یک جشن پرخرج و مسرفانه و با ریخت و پاش های فراوان بدون هیچ فایده ای برای کشور برگزار بکنند. این دروغ به هیچ وجه در دل مردم جا نمی گیرد که ما از کسی به حرف، عشق به ایرانیان را بشنویم و در عمل رفتار دیگری ببینیم . اینها همه تجربه هایی است که جبهه پایداری آسیب شناسانه به آن نگاه کرده و جاهایی که لازم بوده تذکرات لازم نیز به مسئولان داده و نسبت به این انحرافات خودش را موظف دانسته که اعلام برائت کند و نه تنها اعلام برائت کند بلکه مقابله با این انحرافات را به نحو صحیح هم ترویج بکند و ما در این زمینه بسیار مرهون مرحوم آیت الله خوشوقت و وجود نازنین آیت الله مصباح هستیم که با آن بصیرت و با آن فراست الهی‌شان ، چشم ما را نسبت به برخی از این انحرافات بینا کردند و به ما آموختند که حتی اکر پرچم دار یک حرکت صحیح دچار انحراف شد ما باید آن پرچم را در مسیر اصلی خودش حفظ کنیم.

سوال ما بي‌جواب ماند. ان‌شاءالله ما این نوید را به مردم بدهیم که اگر جبهه پایداری رای بیاورد، ستادهای انتخاباتی تبدیل می‌شوند به ستادهای رصد نظرات و استمرار ارتباط با مردم؟

ما در جبهه پایداری بنا نداریم به عنوان جبهه پایداری ستاد بزنیم . تلقی‌مان از کاری که جبهه پایداری انجام میدهد این است که جبهه پایداری با بررسی هایی که انجام مي‌دهد اولا برنامه مناسبی را برای دولت یازدهم تدوین و به مردم تقدیم کند ، دوما با بررسی مصداق ها ، مصداق اصلح را به مردم معرفی بکند . از این به بعدش کار خود مردم است و ما بنا نداریم در جبهه پایداری خودمان ستاد انتخاباتی راه بیندازیم. وظیفه جبهه پایداری همان بحث گفتمانی است و اگر کاندیدایي مورد قبول مردم قرار گرفت، قاعدتا باید برود ستادهای مردمی خودش را ، خودش با اتکا به مردم تجهیز و راه اندازی بکند و توقع این را نباید داشته باشد که جبهه پایداری تبدیل به ستاد کاندیدای خاصی می‌شود، ولو این کاندیدا از اعضای جبهه پایداری باشد .

این پرش از مسئولیت نیست؟

خیر . این پرش از مسئولیت نیست . این برگرداندن مردم سالاری دینی به اصل و نهاد خودش است . ما همان طور که عرض کردم اصول گرایی حزبی را آفتی برای اصول گرایی واقعی می دانیم .

به عنوان آخرين سوال، بخشي از نيروهاي حزب‌اللهي شيراز، يك انتقاد گفتمانی به موضع‌گيري‌هاي جنابعالي و دفتر جبهه پایداری در استان فارس در زمينه مبارزه با فساد دارند، و آن اين که بايد با فساد مبارزه بشود و فساد از هر جنسی و از طرف هر کسی، در هر جايگاهي که باشد، بايد با آن برخورد شود. آيا شما اين انتقادات را وارد مي‌دانيد؟

بالاخره افراد نظر های مختلفی دارند و ما نمي توانیم از همه بخواهیم یک جور به مساله نگاه بکنند. منتهی نکته ای که هست این است که ما باید تلاش کنیم که با مطمئن ترین ریسمانی که داریم در فعالیتهای اجتماعی خودمان را منطبق کنیم و آن چیزی نیست جز نظرات رهبر معظم انقلاب و ولی فقیه. وقتی که ما می بینیم رهبر عزیز مان نسبت به همین شخصی که این دوستان ارتباط با ایشان را نقطه ضعف می دانند چه برخوردی میکنند و چه نوع تقدیری از فعالیتهای این فرد می کنند خوب نمی توانیم که اینها را نادیده بگیریم وقتی یک شخصیتی نامه ای می‌نویسد در اوج فتنه. در شروع فتنه و رهبری معظم انقلاب اسلامی می گویند "این نامه شما بسیار موثر بود و من خودم دو بار این این نامه را خواندم"، ما نمی توانیم این نقشها را فراموش کنیم. ضمن اینکه این ارزش شخصیت هم معنایش این نیست که چشممان را بر اشتباهات و تخلفات و احیانا جرم‌های اطرافیان آن فرد هم ببندیم متاسفانه این عدم تفکیک که این هم باز یک ریشه حزب‌گرایی و گروه‌گرایی دارد باعث برخی واکنشهای نه چندان مومنانه می شود.

اگر ما بنایمان نظر رهبر است، طبیعی است که هر چیزی را در جای خودش می بینیم. آنجایی که یک مجتهد ارزشمند که یکی از افتخاراتش تدریس در مدرسه حقانی و تربیت طلاب و فضلایی است که امروز بخشی مهمی از بدنه اجرایی کشور را در قوه قضاییه و قوه های دیگر تشکیل می دهند طرف صحبت ماست، خوب است این شخصیت را در جایگاه خودش محترم بدانیم به تبعیتش از رهبری ارج بگذاریم. این را کوچک نبینیم ودر عین حال وقتی تخلفی از اطرافیانش دیده می شود آن را هم با قاطعیت برخورد کنیم و آن را هم در مسیر قانونی پیش ببریم. اين باعث می شود که برخورد ما منصفانه باشد.اگر اشکالی که رهبری معظم انقلاب اسلامی در مورد حادثه يك‌شنبه مجلس به آقای احمدی نژاد گرفتند و تعبیرشان این بود که این کار شما در مجلس اخلاقی نبود و خلاف قانون و خلاف شرع بود، این خطاب را خوب است که بعضی از دوستان جوانمان نیز مد نظر خودشان قرار بدهند. اگر کسی اطرافیانش ضعف و مشکل دارد ما حق نداریم با خود فرد هم طوري رفتار کنیم که نقاط مثبتش را نبینیم و سرمایه ای که به عنوان سرمایه انقلاب اسلامی است و در دفاع از انقلاب اسلامی دارد خرج می شود را انکار بکنیم. بنده گمانم این است که ما در این زمینه احتیاج داریم که بیشتر رفتار سیاسی‌امان را با تقوای الهی همراه بکنیم. بهترین راه هم در اینجا آن روش و منشی است که رهبر به ما آموختند. چه بسا این فیلمی که در مجلس پخش شد، اگر دوستان دیگر در مورد افراد دیگر هم داشته باشند خیلی راحت اینها این کار را انجام بدهند و خیلی هم احساس گناه نکنند. خوب این مدلی که رهبری نشان دادند که نمی پسندند, این دوستان هم در مورد خودشان مورد توجه قرار بدهند. کما اینکه در مورد دفاع طرف مقابل هم تاکید رهبر این بود که شما هم نیاز نبود این چنین دفاعی بکنید و يا این که اصلا این استیضاح کار غلطی بود و موضوعیت نداشت.

ما در همه این موارد می توانیم درس بگیریم که رفتار سیاسی امان چطور با تقوا تنظیم بشود. حد افشاگری، حد ورود به شخصیات افراد، حد اینکه ما با یک نفرکه با فکرش مخالفیم چگونه رفتار کنیم، اینها حدودی است که بعضی وقت‌ها زیر پا گذاشته می شود و خارج از آن ضوابط الهی برخورد می شود حتی اگر یک نفر را از نظر فکری قبول نداشته باشیم حق نداریم او را متهم به فسق کنیم. البته اگر کسی تخلف کرد و خلاف قانون مال اندوزی کرد و فساد مالی داشت آن باید به نوبه خودش بررسی شود و همان طور که رهبری فرمودند طبق قانون به شدید ترین وجه ممکن برخورد شود. اما قاطی کردن این موضوعات با هم خطرناک است خطر اصلی هم برای خود آدم است چون بین سعادت و شقاوت فاصله زیادی نیست و برخی از برخوردها اگر با تقوای الهی همراه نباشد ممکن است انسان را دچار سقوطی بکندکه دیگر هیچ وقت انسان از جايش بلند نشود.

منبع:سایت رأی ملت   

 

 
استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.