روایت اصغرزاده از نامه‌نگاری‌ با عسگراولادی: عسگراولادی چشمک زد ما ترغیب شدیم- اصلاح طلبان گوشه رینگ انتخاباتند
  23 اسفند 1391

 

آرمان در گفت و گويي با ابراهيم اصغرزاده نوشت:
• {در پاسخ به سوالي که به نامه نگاري اخير با عسگراولادي اشاره داشت} راستش را بخواهید چراغ راهنمای چشمک‌زن آقای عسگراولادی ما را ترغیب کرد. ایشان انسان با تجربه‌‌ای است و ما کاری به نیت ایشان نداشتیم رقیب و خصم مشترکی داشتیم که هر روز بیشتر از دیروز از کنترل خارج می‌شد، ما هم گفتیم فضای گپ و گفت جدیدی با اصولگرایان معتدل خلق کنیم. یعنی اینکه فضای سوء ظن و سوء تفاهمی را که بین نیروهای موجه سیاسی به‌وجود آمده، کاهش دهیم.
• بزرگان اصلاحات ما را به اين نامه نگاري تشویق کردند. واکنشی که نیروهای سیاسی طرفین داشتند ما را به این کار تشویق کرد. دیدیم می‌توانیم حرف خودمان را بزنیم و ایشان هم حرف خودش را بزند.
• دنبال راه‌ها و قالب‌های دیگری مانند نشست‌های مشترک بصورت چهره به چهره و یا حتی مناظره و گفت‌وگوی رسانه‌‌ای و غیر رسانه‌‌ای هستیم تا به همان نیتی که آقای عسگراولادی اعلام کرده یعنی خروج از انسداد فعلی برسیم.
• من و امضا کنندگان نامه «انتخابات گرا» هستیم یعنی بر این باوریم که مسیر انتخابات فرصت خوبی برای افزایش ظرفیت‌های مغفول و فراموش شده است. در این فضاست که فرصت‌های جدیدی برای همه نیروهای دلسوز کشور و انقلاب خلق می‌شود بنابراین حیف است که در آن ایام این فضاها مسدود باقی بماند.
• آقای عسگراولادی می‌خواهد بیش از هر چیز انسداد در جبهه اصولگرایان را از بین ببرد و چون ایشان آدم باهوش و زیرکی است به این نتیجه رسیده بود که اصولگرایان در 8 سال گذشته در کوبیدن بر طبل حذف و طرد اصلاح‌طلبان مرتکب خطای بزرگی شده‌اند پس باید آن را اصلاح کنند.
• به نظرم آقای عسگراولادی می‌خواهد بگوید مسیر جناح محافظه کار از مسیر اتفاقاتی که به دست دولت رخ می‌دهد، جدا است. به عبارتی می‌خواهد از جناح خودش سلب مسئولیت کند. الان در بزنگاهی هستیم که امکان حضور در انتخابات 92 توسط همان جریان کم سابقه وجود دارد. حالا می‌گویند این دولت از ما نیست. ما هم نباید در این معامله پایاپای سرکوفت بزنیم و به آنها بگوییم شما چرا به علت نزدیک بینی مفرط نتوانستید انحراف را از مبدا پیش بینی کنید و یا آنها ما را سرزنش کنند که نتوانستید در حوادث بعد انتخابات مرزهای اصلاح‌طلبی را با فتنه و براندازی مشخص کنید. به همین دلیل برای اینکه جلو برویم با این منطق و مبنا شروع کردیم که یکدیگر را ببخشیم ولی گذشته را هیچکداممان فراموش نکنیم. قاعده «گذشته را ببخش ولی آن را فراموش نکن» می‌توانست به طرفین اعتماد به نفس بدهد تا آینده مطمئن تری بسازند. فضای سیاسی کشور نیاز به یک رقابت سالم و سازش خردمندانه دارد نه ستیز و تعصب کور و کینه توزانه. طرفین حقوق و حریم همدیگر را باید به رسمیت بشناسند. فضای سرد و زمستانی را باید تبدیل به فضای لطیف بهاری کرد البته نه از آن بهاری که دولت می‌گوید.
• متاسفانه 3 سال گذشته، فضای سیاسی کشور‌، فضای مطلوبی نبود. راه سیاست ورزی خردمندانه سخت شده است. به گونه‌‌ای شرایط رقم خورد که نیروهای میانه و معتدل بیشتر آسیب دیدند. یک ضرب المثل چینی ( البته خود ساخته) می‌گوید یک اصولگرای موفق کسی است که با اصلاح‌طلب معتدل نزدیک بجنگد و با اصلاح‌طلب دور رادیکال دوستی کند.
• نان تندروها در قطبی شدن جامعه و سیاه و سفید دیدن همه است. در دنیای رادیکال‌ها افراد خاکستری و میانه‌رو جایی ندارند. تندروها‌ اساسا راه این گفت‌وگو‌ها را می‌بندند. تندروها دو سر طیف را اشغال می‌کنند و ...
• با تکثیر سلولی نامزدهای ریاست‌جمهوری مواجه‌ایم. لااقل حدود 40 تا 50 کاندیدا جلو آمده‌اند که هریک فکر می‌کنند نماینده توده‌های میلیونی هستند. درصورتی که شاید هیچ‌کدامشان بیش از 200 تا 300 هزار رای نداشته باشند. نه طرحی نه برنامه‌‌ای نه سازمان رای منسجمی و نه تشکیلات سیاسی پشتیبانی که مسئولیت عملکرد نامزد را در صورت پیروزی بعهده بگیرد. این نشانه بیماری سیستم سیاسی است نشان می‌دهد فرآیند تصمیم‌سازی سیاسی و رقابت انتخاباتی معیوب است. جناح اصلاح‌طلب را هم که در گوشه رینگ گیر انداخته‌اند.
• اصلاح طلبان در 8 سال گذشته دائم نق زدند. وقتشان به‌جای سازمان‌دهی و بازسازی اندیشه اصلاح‌طلبانه صرف گله‌گذاری‌های بیهوده شد. الان هم فکر می‌کنم اگر در انتخابات سال 92 اسیر چه کنم، چه کنم بشویم فرصت را از دست خواهیم داد. در فضا قطبی و رادیکالیزه چیزی عاید ما و کشور نخواهد شد. اصلاح‌طلبان به‌خوبی دریافته‌اند که به‌راحتی قادر به بسیج رای‌دهندگان و پیروزی آسان نخواهند شد. می‌دانیم در انتخاباتی شرکت نمی‌کنیم که کاندیدای ما رای بیاورد و رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب بر سر کار بیاید. شاید از فضای انتخاباتی بتوانیم برای جبران مافات و بازسازی گفتمانی خودمان و نیروهایمان استفاده کنیم.
• مناظره با آقای شریعتمداری هنر چندانی نبود بلکه نقطه‌ضعف آقای شریعتمداری این بود که به تنهایی بار تمام نظام روی دوشش بود و سمبل جریان اصولگرایی شناخته می‌شد. آقای شریعتمداری به تنهایی نمایندگی تمام وضع موجود را با خوب و بدش می‌کرد و من برخلاف وی منتقد وضع موجود بودم. به‌طور طبیعی جامعه‌‌ای که از بار تورم، گرانی و بیکاری کمرش خم شده بیشتر متوجه بحث‌های من شد.
• آقای هاشمی اگر خودش هم نیاید وزن سنگینی در انتخابات دارد. می‌تواند نقش بازی‌سازی در انتخابات را داشته باشد. در انتخابات سال 92 به‌نظرم 4 یا 5 نیرو نقش موثری خواهند داشت. یکی شخص آقای احمدی‌نژاد و جریان وابسته به دولت، یکی شخص آقای هاشمی و بخش‌هایی از مدیران و فن‌سالاران، کارآفرینان و بخشی از روحانیت که از ایشان حمایت می‌کنند، دیگر جریان اصلاحات که روزبه‌روز بر اهمیت کلیدی جایگاه آنها در بازسازی این جبهه افزوده می‌شود، چهارم جبهه پایداری و درنهایت جبهه متحد اصولگرایی با اصولگرایان سنتی است. همان‌طور که قبلا گفتم اینها همه روی‌هم‌رفته 60 درصد آرا را دارند و برای برتری جنگ اصلی بر سر تصاحب و جلب بخشی از آرای 40 درصد باقیمانده است

منبع:آرمان   

 

 
استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.